دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
نوکری نوکرت را دوست می‌‌دارم حسین

من گدایی درت را دوست می‌‌دارم حسین

سائلان محضرت را دوست می‌‌دارم حسین

 

دست‌بوس نوکرت‌بودن برای من بس است

نوکری نوکرت را دوست می‌‌دارم حسین

 

تشنۀ بهشت

بانو سلام می‌کنم، اینجا خوش آمدی از خاک، سمت عالم بالا خوش آمدی

ای تشنۀ بهشت، به دریا خوش آمدی من زینبم به خانۀ مولا خوش آمدی

 

علقمه موج شد، عکس قمرش ریخت به هم

آنکه از جمع‌ امامان دو برادر دارد

دلبری از همۀ ما دو برابر دارد

 

طرفی ‌ام‌بنین و طرفی فاطمه است

کیست در بین عشیره که دو مادر دارد؟

بی تکیه‌گاه

پاره به پاره روی زمین قرص ماه ریخت

تا علقمه رسید ولی بین راه ریخت

 

پا می‌شود، دوباره زمین می‌خورد حسین

دست خودش نبود که بی تکیه‌گاه ریخت

علقمه عطر گل یاس گرفت

چه بلایی است خدایا به سرم آمده است؟

از ره دور غمی در نظرم آمده است

 

تا پذیرای غمی سخت شوم، باردگر

اشک غم بدرقۀ چشم ترم آمده است

گریۀ افسوس

عمود خوردی و سرو و صنوبرم پاشید

صدا زدی که بیا، کاسۀ سرم پاشید

 

همینکه تا برسم قطعه قطعه‌ات کردند

قد بلند امیر دلاورم پاشید

علقمه شعبه‌ای از مسجد کوفه شده بود

ناگهان دور و بر شیر حرم غوغا شد

سر ذبح قمر هاشمیون دعوا شد

 

دشمنان هلهله کردند همین که افتاد

سند غارت اموال حرم امضا شد

لبیک زلال

 

دیروزت اگر رو به قتال آوردیم

در پاسخ تو زبان لال آوردیم

 

امروز به خیمه گاه آن دعوت ناب

صد علقمه لبیک زلال آوردیم

 

او جلوۀ ربانی شب‌های قدر است

امشب شب سقایی یعسوب دین است

پیمانه‌ها دست‌ امیرالمؤمنین است

 

بر تشنه کامان حرم سقاست حیدر

بر حضرت زهرا قسم آقاست حیدر

خجالت

دل و دست من و یک علقمه چشم مگیر از من، عزیز فاطمه! چشم

مرا تا خیمه دیگر برمگردان خجالت می‌کشم از آن همه چشم

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×