دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
حقیقت مظلوم

ماه محرم است و دلم باغ پرپر است

در چشم من، دوباره غمی سایه گستر است

 

ماه محرم است و دو چشم غریب من

با داغ بی بدیل تو ای سرخ! همسر است

زبان حال امام سجاد (ع)
روضه و اشک است کارم روز و شب در کاروان

حکم از بالا برایم آمده تب داشتن کاسۀ چشمی پر و اشک لبالب داشتن مصحفی دارم ورق‌ها دل٬ زبانم هم قلم اشک من جاری ست از باب مرکّب داشتن

گودال

قبول کن که شبیه حصیر افتادی  قبول کن ته گودال گیر افتادی

 مخواه تا که سر من به گریه بند شود  بگو چکار کنم از تنت بلند شود

 

جام لبالب

نیست در عالم شبی دیگر از امشب تلخ‌­تر

یا می نابی از این جام لبالب تلخ‌­تر

 

بیش از این ای آسمان نُه توی دنیا را مگرد!

نیست کام یک نفر از کام زینب تلخ‌­تر

کوتاه سروده
مانند ستاره در دل شب

در خیمه کسی در آتش تب می‌سوخت

مانند ستاره در دل شب می‌سوخت

 

وقتی که به خیمه‌ها هجوم آوردند

ای کاش دلی به حال زینب می‌سوخت

شب شعر بلند عاشورا

چه شب شاعرانه‌ای داری!؟

قلم و باده و رطب داری

شب شعر بلند عاشورا ست

غزل بندگی  به لب داری

خطبۀ اشک برای شهدا سهم تو شد

بعد از آن واقعۀ سرخ، بلا سهم تو شد

پیکر سوختۀ کرب و بلا سهم تو شد

 

بعد از آن واقعه هفتاد و دو آیینه شکست

ناگهان داغ دل آینه‌ها سهم تو شد

عشق با زینب تجلّی یافته

با حدیث عشق غوغا می‌کنم

عشق را باعشق معنا می‌کنم

 

صحبت از عشق است و نام زینب است

عشق معنای تمام زینب است

 

کیست زینب جز خدای عاشقی

صاحب صوت رسای عاشقی

هلهله‌های زخمی

بین خون و خاک، قرآن کریم افتاده است

آتشی در جای ­جای این حریم افتاده است

 

هر چه مروارید خونین بوده در دریای درد

پای پلک خیس طفلان یتیم افتاده است

 

از لب هر بامِ رسوایی مسیر سنگ‌ها

سمت بال زخم‌دار یاکریم افتاده است

مثل مادر

دخترم! صبور باش مثل مادرم که بود

شکوه‌ای ز غم نکرد، مخفیانه می‌سرود

 

دست مهربان من گرچه بر سرت نبود

دست‌های عمّه اشک، از دو دیده‌ات زدود

 

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×