دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ردّ پا

از سر نیزه دعایی کن سوای این و آن

چون امیدی نیست دیگر به دعای این و آن

 

جاده‌ای هستم که پایانم تویی امّا بدان

مانده روی بغض‌هایم ردّپای این و آن

خجالت

وقت اذان مأذنه‌ها می‌شود کرید

وقت نماز فکر خدایانِ دیگرید

 

نزدیک شصت سال پر از کینه می‌شود

در انتقام غزوه‌ی بدر پیمبرید

مراعات

آورده‌ام در شهرتان خاکسترم را

آیات باقیمانده‌ی بال و پرم را

 

آورده‌ام کوچه‌های نامسلمان

مؤمن‌ترین فریادهای حنجرم را

خطّ نامحرم

دیشب برای تو کمی ماتم نوشتم

مرثیه‌ای با رنگ‌های غم نوشتم

 

در انتهای آسمان هفت‌گانه

نام تو و پرواز را با هم نوشتم

مظهر جلال

یا که خدا به خلق پیمبر نمی‌دهد

یا گر دهد پیمبر ابتر نمی‌دهد

 

حتی اگر چه فیض الهی به هیچ کس

غیر از رسول سوره‌ی کوثر نمی‌دهد

 

دختر در این قبیله تجلّی کوثر است

بی‌خود خدا به فاطمه دختر نمی‌دهد

پرده‌نشینی

تو نوری و خورشید هم خاکستر توست

پرواز صد جبرئیل در بال و پر توست

 

این آیه‌های مریمِ در حالِ تنزیل

با آبشار رشته‌های معجر توست

نذر

داری عقیله ـ خواهر من ـ گریه می‌کنی؟

آیینه‌ی برابر من گریه می‌کنی

 

از لابه‌لای خیمه دلم تا مدینه رفت

خیلی شبیه مادر من گریه می‌کنی

گلدسته

اگر خواهرت اذن میدان ندارد

نمی‌خواهیش پای تو جان سپارد

 

در اینجا که وا غربتایت بلند است

دو گلدسته دارد برایت بیارد

زیارت اربعین

من باغبان باغ به آتش کشیده‌ام

 کاینک به باغ سوخته خود رسیده‌ام

 

تفسیر آیه‌هاى کبیر شهادتم

 تصویر لاله‌هاى به خون در تپیده‌ام

 

تکمیل شهادت

 

من راه قیام تو به اتمام رساندم

 برنامه‌ی خود را به سرانجام رساندم

 

آن عهد که بر عهده من بود، برادر!

 کوشیدم و با صبر به انجام رساندم

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×