دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
دو دسته گل یاس

 

زینب که به کار عاشقى غوغا کرد

 صد بار شهادت به رخش در وا کرد

 

دو دسته گل یاس که در دامان داشت

 تقدیم به باغبان عاشورا کرد

 

سخت‌ترین داغ

 

از این وجود که من زنده باشم و تو نباشی

دگر چه سود که من زنده باشم و تو نباشی؟

 

کشم به هر نفسی آه و جای آه برآید

ز سینه دود که من زنده باشم و تو نباشی

ارجعی الی الفسطاط

سینه پُر داغ و پیکرم پُر درد

یک نفر مرد و این همه نامرد

 

زینبا! سوی خیمه‌ها برگرد

خواهرم! اِرجِعی الی الفُسطاط

 

پای شهادت به رکاب

 

ای شرار غمت از دائره‌ی خاک، حسین!

شعله انداخته بر مرکز افلاک! حسین!

 

برقی از آتش داغ تو نمی‌گردد کم

انس و جان را بُوَد ار دیده‌ی نمناک، حسین!

محرم و نامحرم

 

هزاران چشم نامحرم تماشا می‌کند ما را

بگردان یا رب! از ناموس خود چشم تماشا را

 

شرار خجلتم سوزد که گوید نیزه‌داران را

که تا لختی ز محمل‌ها جدا سازند سرها را

 

 

مادر و همسر شهید

سلام باد بر آن زن که غیرتش گل کرد!

 فراق همسر و فرزند را تحمّل کرد

 

پس از شهادت فرزند، سوى میدان رفت

 کسى نگفته که یک لحظه هم تأمّل کرد

 

اربعین

 

ای چاره ساز خلق که بی‌چاره‌ی توام!

یک اربعین گذشت که آواره‌ی توام

 

با اشک دانه دانه و با قلب چاک چاک

زوّار قبر پیکر صد پاره‌ی توام

 

اربعین حسینی

 

آورده‌ام به کوی تو جان دوباره را

جانی که دیده است غم بی‌شماره را

 

برخیز یا حسین! که زوّار خسته‌ات

بهر زیارت آمده دارالزّیاره را

اربعین

 

ای در دلم مقیم که خاکت مقام شد!

خاک از وجود قدس تو قدسی مقام شد

 

برخیز و حال قافله‌ی خویش را ببین

ای میر کاروان که به خاکت مقام شد!

بعد از سه روز

 

ز آن دم که محو بوسه‌ی زیر گلو شدم

رفتیّ و من تو را همه در جست‌وجو شدم

 

کردم زیارت تن صد پاره‌ات ولی

بعد از سه روز با سر تو روبه‌رو شدم

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×