دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
یک اربعین پس از تو بلا دیده خواهرت

برگشته‌ام به کرببلا یا اخاالغریب

بی تو دگر فتاده‌ام از پا اخاالغریب

قدّم ز غصه‌های تو شد تا اخاالغریب

بعد از تو نیست خیر به دنیا اخاالغریب

 

شعلۀ فراق

اگرچه شعله کشیدی تمام هستم را

دوباره لطف نگاهت گرفت دستم را

 

دلم گرفته برایت، چرا نمی‌خیزی؟

رسیده‌ام به کنارت، به پا نمی‌خیزی؟

 

آمد از شام بلا با حال مضطر، خواهرت

ای حسینی که تنت بر خاک و بر نی شد سرت

آمد از شام بلا با حال مضطر، خواهرت

 

خوب بنگر ‌ماجرای کوچه را در من ببین

مثل بابا دست من بسته، رخم چون مادرت

سفرۀ اکرام

لب تشنه‌ای و از لب نی کام برده‌ای

با کربلا دل از همه ایام برده‌ای

 

آب فرات و آب حیاتند تشنه‌ات

آب بقاء را تو لب جام برده‌ای

غمگین‌ترین صدا

نشسته‌ام به مزارت نه بر مزار خودم

سیاه پوش تو‌ام نه که سوگوار خودم

 

تو زیر خاکی و من خاک بر سرم ریزم

که سینه چاکی و من خاک بر سرم ریزم

گودال

 

بی تو ببین کبوتر بی بال می‌شوم

از گریۀ زیاد چه بد حال می‌شوم

 

تا پلک می‌نهم به روی هم حسین من

گویا دوباره وارد گودال می‌شوم

 

دختر شیرین زبان

رونمایم از سفر کوه غم است

قامتم از کوله بار غم خم است

 

از  میان  این همه  طفل  یتیم

دختر شیرین زبان تو کم است

حدیث کشتۀ بی سر

به ذکر یاعلی، جان می‌دهم عالی اعلا را

بخوان خود یاعلی، بالا سرم این نام زیبا را

 

علیاً یاعلی، ذکر عروج و ذکر معراجم

صدای دلنشین تو مصفا می‌کند ما را

 

رباعی عاشورایی فانی بروجردی

گفت زینب که: مرا دیدۀ تر می‌باید

گریه بر خویش به هر شام و سحر می‌یابد

 

بهر بی‌برگی اولاد علی در ره شام

توشه از خون دل و لخت جگر می‌باید

 

نفهمیند یاسین را

رکاب آهسته آهسته ترک خورد و نگین افتاد پر از یاقوت شد عالم، سوار از روی زین افتاد

 

دگرگون شد جهان، لرزید دنیا، زیر و رو شد خاک دمی که زینت دوش نبی روی زمین افتاد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×