دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
قمر من

نگاه می‌‌کنم از هر طرف به دور و برم

پر است چهرۀ نورانی بنی هاشم

برای خاطر زینب خدا نگه دارد

علی اصغر و عباس و اکبر و قاسم

من پا به پای عمۀ خود جنگ کرده‌ام

اول تو را سرود لبم انتها لبم

از شوق پر کشیدن سویت لبالبم

 

در سینه‌ام محبت و بر لب ثنای تو

صد آفرین به سینه و صد مرحبا لبم

 

سجده بر تربت ارباب، سراسر نور است

اول شعر که یارب بشود خوب‌تر است

عشق بازی به دل شب بشود خوب‌تر است

 

هرکسی در پی وصل است بگویید به او:

با توسل که مقرّب بشود خوب‌تر است

چلچراغ

خواهر، برادر جای خود، زینب دلی دارد

چشم از تماشای امامش برنمی‌دارد

 

تا دید دارد لشگرش کم می‌شود، کم کم

طفلان خود را زد صدا با گریۀ نم نم

 

ستارگان من

غم جدایی تو کرده قصد جان مرا

غمی‌که سوخته تا مغز استخوان مرا

 

از آن زمان که به دنیا قدم گذاشته‌ام

عجین به داغ نوشتند داستان مرا

کربلای این دو نفر

کفن کنید به قدّ رسای این دو نفر

کنید رحم به حال و هوای این دو نفر

 

شهادت علی اکبر عذابشان داده

که نیست بعد علی خیمه جای این دو نفر

زیبا‌ترین نتیجۀ اعجاز کوثر

من زینبم، سفینۀ غم‌های حیدرم

زیبا‌ترین نتیجۀ اعجاز کوثرم

 

مجلس به پا کنید، محرم رسیده است

عبد خدا شوید در این ماه محترم

زینب فرشته بود

من را نگاه تو اگر از یاد برده بود

چیزی نداشتم همه را باد برده بود

 

دیوانۀ حسینم از آن دم که مادرم

من را کنار پنجره فولاد برده بود

 

ذکری شبیه زینب کبری نخواهد شد

در سینه‌ام جز مهر زینب جا نخواهد شد

با او کسی در عاشقی همتا نخواهد شد

 

عاشق شوی حرف دلم را خوب می‌فهمی

ذکری شبیه زینب کبری نخواهد شد

پسرانم به فدای سر تو، غم نخوری

می‌رود سمت برادر، به تنش تب دارد

دو پسر دارد و یک زمزمه بر لب دارد

 

به فدای سر تو! هرچه که دارم این است

چه کنم؟ هست همین هرچه که زینب دارد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×