دسترسی سریع به موضوعات اشعار
مثنوی عاشورایی قاآنی
کسی جز حسین اهل این درد نیست
الا ای نیوشندهٔ هوشیار
یکی نغز گفت آرمت گوش دار
به گیتی بسی رفت گفت و شنید
که تا آفرینش چسان شد پدید
کوتاه سروده
مرا ببخش
من از اسارت آل امیه برگشتم
و ماندهام که چگونه به تو بگویم که
مرا ببخش، بدون رقیه برگشتم
ناخدای کشتی دین
ای باخبر ز درد نهانت خدای تو
نَبوَد سزای، گوشۀ تبعید جای تو
این سجدهگاه، عاقبتش قتلگاه شد
زندان بهشت و چاه بلا کربلای تو
وفاداری زنجیر
گر چه بیمارم و حالم ز دلم زارتر است
ولی از پیکر من چشم تو بیمارتر است
درد و غم با من و دل هست وفادار، امّا
با تن من غل و زنجیر وفادارتر است