دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
سنگ صبور

حسین، راه نجات از هجوم طوفان‌هاست

حسین، ساحل آرامش پریشان‌هاست

 

فقط نه محرم درد دل مسلمان‌هاست

حسین، سنگ صبور تمام انسان‌هاست

 

بساط چای و تکیه

پلاک و داربست و شال و پرچم بساط چای و تکیه، اندکی غم

چنان سرگرم بودم با رفیقان نفهمیدم تو را ماه محرم

مهمانی خاص

تا بیرق و ماتم و عزا بر پا شد پیراهن سوگ بر تن دنیا شد

ای اهل زمین ماه محرم‌ آمد مهمانی خاص حضرت زهرا شد

محرم آمد

 

یکباره درون سینه‌اش غم‌ آمد انگار هزار داغ با هم‌ آمد

یک جرعۀ آب خورد و بغضش ترکید فهمید که باز هم محرم‌ آمد

 

خادم روضه

باید عاشق کمی‌ضرر بدهد

در ره عاشقی جگر بدهد

 

پای شمع نگاه محبوبش

مثل پروانه بال و پر بدهد

صداى پاى محرم

هواى وصل تو ما را کشانده تا اینجا

کریم شهر گدا را کشیده تا اینجا

 

ز بسکه دست گرفتى همین بزرگى تو

گداى بى سر و پا را کشیده تا اینجا

بهشت

از محرم، حرمی‌ دور و بر ماه کشید

از دو چشم من و تو تا حرمش راه کشید

 

در کویر من و تو روضه گرفت و آنگاه

آب شیرین حیات از دل این چاه کشید

کبریت احمر

در محرم هر که صاحب منبر است

در قیامت عرش را تاج سر است

 

غافل از کبریت احمر گر شود

شعلۀ سر دونهال بی بر است

سیل اشک

حس می‌کنی زمین و زمان گریه می‌کنند

وقتی که جمع سینه زنان گریه می‌کنند

 

باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟

در ماتم تو پیر و جوان گریه می‌کنند

 

نان روضه

نان گرم روضه را از شور می‌گیریم ما

از تنور سرد دوزخ، نور می‌گیریم ما

 

سردر هر بیت، پرچم می‌زنیم از اشک خویش

آخر شیرین زبانی، شور می‌گیریم ما

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×