دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
هشتم شوال؛ سالروز تخریب بقیع

خواب دیـدم قبرتــان آخر طـلـایی می‌شود

بغضِ مانده در گلو عقده‌گشایی می‌شود

 

دور قـبـر پـاکـتـان بـا دسـت عشّاق حسـن

خشت‌ها بر روی هم، بر پا بنایی می‌شود

به اشتیاق شما

آن کس که از برای خدا سینه می‌زند

اصلاً بـه اشتیـاق شمـا سینه می‌زند

 

تنهـا خـدا ز کنه دلم گشتـه با خبر

کاین عبد روسیاه چرا سینه می‌زند!

نجوا با امام عصر

آخرِ ماه شد و ماه نیامد آخر

سی سحر ناله زدیم آه نیامد آخر

 

با کلافی سر بازار نشستیم ولی

حیف شد یوسفم از چاه نیامد آخر

 

جان ما از غم دوریش به لب آمده است

صاحب غیبت جانکاه نیامد آخر

گدای شب جمعه

چشم مرا پیالۀ خون جگر کنید

هر وقت تر نبود به اجبار تر کنید

 

من کمتر از گدای شب جمعه نیستم

خانه به خانه دست مرا در به در کنید

لیالی رحمت

بیا که عبد مطیع خدا شدن خوب است

شبی به خاطر او سر به را شدن خوب است

 

تمام حرف، همین است که گنه نکنیم

ز آنچه نفس بخواهد، جدا شدن خوب است

گناه ...

دارد گناه قلب مرا تار می‌کند

این نانجیب کار مرا زار می‌کند

 

می‌خواستم وقف تو باشم ولی نشد

دنیا خلاف میل دلم کار می‌کند

خانه با رفتنت این بار به هم ریخته است

خانه با رفتنت این بار به هم ریخته است

شهر بی حیدر کرار به هم ریخته است

 

پدرم نبض زمان بودی و با رفتن تو

سحر و روزه و افطار به هم ریخته است

ربّ کریم

هرچند ای رب کریم، توبه شکستم بارها

از کرده‌ام بر مردمان، ظاهر نشد اسرارها

 

پیشانی عفو تو را، پُرچین نسازد جرم ما

آیینه کی بر هم خورد، از زشتی رخسارها

زبان حال حضرت زینب در بستر شهادت امیرالمومنین

سخت است پیش پای مردم با سر افتادن

و سخت‌تر از آن به پیش دختر افتادن

 

ما که تو را با «لا فتی» یت می‌شناسیمت

اصلاً نمی‌آید به تو در بستر افتادن

میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام

ای دل از این نداری خود دست برندار

 از چشم نوبهاری خود دست برندار

 

 یعنی ز وضع جاری خود دست برندار

 از حُسن هم‌جواری خود دست برندار

دیگر از سوز و نوایم خبری نیست که نیست

دیگر از سوز و نوایم خبری نیست که نیست

دیگر از صدق و صفایم اثری نیست که نیست

 

در مناجات سحر ادعیه بال و پر ماست

بهر رفتن به سما بال و پری نیست که نیست

فقط برای نگاه نگار آمده‌ام

فقط برای نگاه نگار آمده‌ام

برای اشک دل بی‌قرار آمده‌ام

 

کویرتر شده چشم از همیشه، از هر وقت

دو نیم‌قطرۀ باران ببار، آمده‌ام

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×