دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
زبان حال امام حسین (ع) در زمان رزم حضرت علی اکبر (ع)
گرگ‌ها دور و بر یوسف من ریخته‌اند

باز دلشوره‌ای افتاده به جانم، چه کنم
 تندترمی‌زند آخرضربانم، چه کنم


پسرم رفته و چندی است از او بی خبرم باز هم بی خبری برده امانم، چه کنم


حسین فاطمه، تو چیز دیگری

پای قلم دوباره رسیده سر قرار

ای آسمان به دفتر شعرم غزل ببار

 

تندیس دلربایی و ای منتهای عشق

لطفی کن و به خانۀ چشمم قدم گذار

نگاه زخمی

آب را آزاد کن از پنجۀ زنجیرها

از نگاه زخمی و آشفتۀ شمشیرها

 

از کنار بهت قرآن­‌های روی نیزه و ...

از لب صفینیان و حیرتِ تکبیرها

 

مرهمی بگذار روی زخمِ باز آسمان

دستمالی خیس، بر پیشانیِ تقدیرها

تقدیم به حضرت ام کلثوم (س)
از چشم زمانه هم تو رو می­‌گیری

 

ای وارث مادری سراپا خوبی

کم نام و نشان‌­ترین گل محبوبی

 

از چشم زمانه هم تو رو می­‌گیری

از بس که شبیه فاطمه محجوبی

مانند حسین، سرور احرار

ای بر سر سروان سری کرده

بر تارک چرخ افسری کرده

 

ای طاق سپهر از سر تعظیم

در پیش تو پشت چنبری کرده

 

ای قبله بارگاهت از رفعت

با عرش برین برابری کرده

 

کوتاه سروده
هر تیر، گلی در بدنت کاشته است

اعضای تنت یکی یکی کاسته شد

از عرش صدای ناله برخاسته شد

 

هر تیر، گلی در بدنت کاشته است

گل بود به نیزه نیز آراسته شد!

تقدیم به حضرت ام کلثوم (س)
از مجلس اوست شیعه محروم چرا؟

این‌قدر بگو غریب و مظلوم چرا؟

از مجلس اوست شیعه محروم چرا؟

 

زهرا! تو مگر که چند دختر داری؟

پنهان شده نام ام‌ ­کلثوم چرا؟

بابا ببین شبیه زنی سالخورده‌ام

بابا نگاه پر شررم درد می‌کند

قلب حزین و شعله‌ورم درد می‌کند

 

از بس برای دیدن تو گریه کرده‌ام

چشمان خیس و پلک ترم درد می‌کند

کهکشانی از زخم

باران و زخم و خنجر، یعنی برادر من

عباس! دست‌هایت گل‌های پرپر من

 

می‌بویمت برادر، بوی بهشت دارند

این زخم‌ها که هستند باغ معطر من

دانه‌های تسبیح

یکدم بیا و بنگر این خیلِ آشنا را

لبخند فکرِ خوبی است ... گریان مشو خدا را

 

پیمان گسستگانید! چون دانه‌های تسبیح

دیگر رها کنید این موسیقیِ ریا را

 

سبز اما سرخ

 

تشنه‌لب آمدم به‌سوی غمت

تا کمی حس کنم جهانت را

حس کنم می‌روی که برداری

بیرق سرخ باغبانت را

بغض انارینه

آن ظهر که فریاد عطش از جگرت ریخت

باران غزل‌های خدا دور و برت ریخت

 

قرآنی و «والشّمس» نگاه تو غم‌آلود

بر خاک چه شد واژه به واژه «قمر»ت ریخت

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×