دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
خون این باغ گردن ِ پاییز

قسمت این بود بال و پر نزنی

مرد بیمار خیمه‌ها باشی

حکمت این بود روی نی نروی

راوی رنج نینوا باشی

 

 

 

چقدر گریه کردی آقاجان!

مژه‌هایت به زحمت افتادند

قمری قطعه قطعه را دیدی

ناله‌هایت به لکنت افتادند

ای کاش نوکرت بودیم

 کاش ما هم کبوترت بودیم

 آستان بوس محضرت بودیم

 

 کاش با بال‌های خاکی‌مان

 لااقل سایه گسترت بودیم

زبان حال امام سجاد (ع)
روضه و اشک است کارم روز و شب در کاروان

حکم از بالا برایم آمده تب داشتن کاسۀ چشمی پر و اشک لبالب داشتن مصحفی دارم ورق‌ها دل٬ زبانم هم قلم اشک من جاری ست از باب مرکّب داشتن

با کاروان کربلا

این دل شوریده همچون نی، نوا دارد هنوز

ناله‌ها از جان به شور نینوا دارد هنوز

 

ای حسین ای تشنه کام کربلا، در ماتمت

جویبار خون، نشان از چشم ما دارد هنوز 

گودال

قبول کن که شبیه حصیر افتادی  قبول کن ته گودال گیر افتادی

 مخواه تا که سر من به گریه بند شود  بگو چکار کنم از تنت بلند شود

 

روی خاک‌ها...

هی مصیبت می‌شود تکرار روی خاک‌ها

آسمان جامانده است انگار روی خاک‌ها

 

باورش سخت است اما این وداع آخر است

پشت یک لبخند معنی‌دار روی خاک‌ها

جام لبالب

نیست در عالم شبی دیگر از امشب تلخ‌­تر

یا می نابی از این جام لبالب تلخ‌­تر

 

بیش از این ای آسمان نُه توی دنیا را مگرد!

نیست کام یک نفر از کام زینب تلخ‌­تر

روز عاشورا

باز صبح روز عاشورا رسید

شورش روز قیامت شد پدید

 

باز شد بر روی خلق از خاص و عام

مکتب ایمان و ایثار و قیام

شام غریبان

کاروان و لحظه‌های آخرش، دیدۀ به خاک و خون شناورش

می‌رسد به آسمان بی‌سر و ... پیکر هزار و چند اخترش

 

می­‌رسد به انتهای نیزه­‌ها، با سری به دست بادها رها

این فرازها و آن فرودها، سنگ می‌شوند در برابرش

بند یازدهم
ترکیب بند عاشورایی استاد مشفق کاشانی

با هر بنای ظلم، که بنیاد کرده‌ای

کانون عدل و عاطفه بر باد کرده‌ای

وز فتنه سرنگون علم داد کرده‌ای

«ای چرخ، غافلی که چه بیداد کرده‌ای

                   وز کین چه‌ها، درین ستم آباد کرده‌­ای»

کوتاه سروده
مانند ستاره در دل شب

در خیمه کسی در آتش تب می‌سوخت

مانند ستاره در دل شب می‌سوخت

 

وقتی که به خیمه‌ها هجوم آوردند

ای کاش دلی به حال زینب می‌سوخت

زیارت نامه

سلام بر نفس تو به گاه جان دادن

سلام بر حرکاتت به وقت افتادن

 

سلام، آیۀ جاری صدای عطشانت

سلام، رود خروشان نور، چشمانت

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×