دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
زینت منبرها

میشه با یک پرچم

یه‌جا هیئت باشه

میاد اونجا زهرا

حتی خلوت باشه

 

قصید‌ه‌ای در نعت چهارده معصوم

به یمن آنکه گشودند پرنیان خیال

رمید شام فراق و دمید صبح وصال

 

رسید فصل بهار از پی خریف و شتا

مگر که وام بگیرد ز ابر مال و منال

 

سلام ما به دل داغدیدۀ سجّاد

سلام ما به مدینه، به قبلۀ جانش

سلام ما به رسول الله و گلستانش

 

سلام ما به حریمی که مهبط وحی است

که جبرئیل امین خادم است و دربانش

 

بر حال حسین گریه کردم

ای بیت خدا، خدانگهدار

ای محفل عاشقان بیدار

ای سنگ نشان کوی دلدار

افسوس که با دو چشم خونبار

من از تو جدا شوم دگر بار

ای بیت خدا، خدانگهدار

 

صفایی ز آب فراتم بده

خداحافظ ای کعبه، ای بزم یار

خداحافظ ای بیت پروردگار

 

خداحافظ ای محفل اهل راز

خداحافظ ای قبله‌ام در نماز

 

هلال کامل

کسی که از امام عصر خود خواهد وصالش را

کسی که آرزو دارد نظاره بر جمالش را

 

ندارد چار‌ه‌ای جز اینکه بشناسد در این دنیا

صراط مستقیمش را، حرامش را، حلالش را

 

من عبد گنه‌کارم و تو حی یگانه

مرغ سحرم دانۀ اشکم شده دانه

پیوسته کشد از جگرم شعله زبانه

 

تن خسته و کوه گنهم بر روی شانه

من عبد گنه‌کارم و تو حی یگانه

 

حج عبّاس تو در علقمه بود

کعبه،‌ ای بیت خداوند جلیل

ای به سنگت، اثر پای خلیل

 

کعبه، ای خانۀ امّید همه

کعبه، ای مرکز توحید همه

 

مبادا که با دست خالی روم

مدینه، صفا بخش جان و دلم

فراق تو مشکل‌ترین مشکلم

 

دریغا که همچون نسیم سحر

مرا زود بگذشت عمر سفر

 

مزار مادر سادات را جویم کجای تو؟

مدینه باز برگشتم به شهر با صفای تو

دوباره شد نصیبم از کرم حال و هوای تو

 

مدینه ای گرامی شهر پیغمبر! قبولم کن

اگر چه دور بودم، از تو بودم آشنای تو

 

آید صدای گریۀ ‌ام البنین هنوز

ای زائرین به شهر پیمبر خوش آمدید

در خانۀ بتول مطهّر خوش آمدید

 

این است آن مدینه که بود آرزویتان

گرد و غبار اوست به رخ آبرویتان

 

این درد از مدینه مرا برد کربلا

آنقدر خسته‌ام، قدمم پا نمی‌دهد

گاهی مسیر از من عابر کلافه است

وقتی پیاده راهی این جاده می‌‌شوم

حتی برای من چمدان هم اضافه است

سنگینی سفر به بلندای جاده‌هاست

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×