مشخصات شعر

بند نخست

ترکیب بند عاشورایی استاد مشفق کاشانی

از موج فتنه چشم جهان غیرت یم است 
وز تندباد حادثه پشت فلک خم است‏
صبح امید چون شب تاریک مظلم است 

«باز این چه شورش است که در خلق عالم است»
«باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است» 

 


هر جا نشان محنت و مردم به غم قرین
افکنده‏اند غلغله تا چرخ هفتمین‏
گردون فکنده بس گره از درد بر جبین 

«باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین»
«بی ‏نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است» 

 


از لوح سینه رفته چرا نقش آرزو
فریادها شکسته ز اندوه در گلو

خورشید برده سر به گریبان غم فرو 

«این صبح تیره باز دمید از کجا کزو»
«کار جهان و خلق جهان جمله در هم است» 

 


هر جا به گوش می‌‏رسد آوای انقلاب
خلقی به ماتمند و جهانی در اضطراب‏
جان در تلاطم آمده دل را نمانده تاب 

«گویا طلوع می‏‌کند از مغرب آفتاب»
«کآشوب در تمامی ذرات عالم است»

 


روشن به راه دید چراغ امید نیست
کس را هوای شادی و گفت و شنید نیست‏
زین ابر تیره اختر شادی پدید نیست 

«گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست»
«این رستخیز عام که نامش محرم است» 

 


شوری به سر فتاده که جای مقال نیست
جز غم نصیب مردم شوریده حال نیست‏
باغ حیات را پس ازین اعتدال نیست 

«در بارگاه قدس که جای ملال نیست»
«سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است» 

 


خلق جهان ز سوز نهان نوحه می‌کنند
از دست داده تاب و توان نوحه می‌کنند
هر جا ز دیده اشک فشان نوحه می‌‏کنند 

«جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌‏کنند»
«گویا عزای اشرف اولاد آدم است» 

 


شاهی که افتخار بدو کرده عالمین
بابش علی و فاطمه را هست نور عین‏
از شرم روی او به حجابند نیرین 

«خورشید آسمان و زمین نور مشرقین»
«پروردۀ کنار رسول خدا حسین» 

بند نخست

ترکیب بند عاشورایی استاد مشفق کاشانی

از موج فتنه چشم جهان غیرت یم است 
وز تندباد حادثه پشت فلک خم است‏
صبح امید چون شب تاریک مظلم است 

«باز این چه شورش است که در خلق عالم است»
«باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است» 

 


هر جا نشان محنت و مردم به غم قرین
افکنده‏اند غلغله تا چرخ هفتمین‏
گردون فکنده بس گره از درد بر جبین 

«باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین»
«بی ‏نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است» 

 


از لوح سینه رفته چرا نقش آرزو
فریادها شکسته ز اندوه در گلو

خورشید برده سر به گریبان غم فرو 

«این صبح تیره باز دمید از کجا کزو»
«کار جهان و خلق جهان جمله در هم است» 

 


هر جا به گوش می‌‏رسد آوای انقلاب
خلقی به ماتمند و جهانی در اضطراب‏
جان در تلاطم آمده دل را نمانده تاب 

«گویا طلوع می‏‌کند از مغرب آفتاب»
«کآشوب در تمامی ذرات عالم است»

 


روشن به راه دید چراغ امید نیست
کس را هوای شادی و گفت و شنید نیست‏
زین ابر تیره اختر شادی پدید نیست 

«گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست»
«این رستخیز عام که نامش محرم است» 

 


شوری به سر فتاده که جای مقال نیست
جز غم نصیب مردم شوریده حال نیست‏
باغ حیات را پس ازین اعتدال نیست 

«در بارگاه قدس که جای ملال نیست»
«سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است» 

 


خلق جهان ز سوز نهان نوحه می‌کنند
از دست داده تاب و توان نوحه می‌کنند
هر جا ز دیده اشک فشان نوحه می‌‏کنند 

«جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌‏کنند»
«گویا عزای اشرف اولاد آدم است» 

 


شاهی که افتخار بدو کرده عالمین
بابش علی و فاطمه را هست نور عین‏
از شرم روی او به حجابند نیرین 

«خورشید آسمان و زمین نور مشرقین»
«پروردۀ کنار رسول خدا حسین» 

۲ نظر
 
  • عباس ۱۳۹۳/۱۱/۰۲

    سلام علیکم. در چینش ظاهری ابیات به نظر کم دقتی شده است. باید به صورت سه قطعه از مرحوم مشفق و یک بیت کامل از محتشم باشد تا بهتر خوانده شود.

  • پاسخ نویسنده متن ۱۳۹۳/۱۱/۰۲

    سلام اصلاح شد. از دقت شما سپاسگزارم.

  • حسین حکمت ۱۳۹۳/۱۰/۳۰

    خداش بیامرزاد خوش به سهادتش حتما با مریدش ابا عبدا... محشور است

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×