مشخصات شعر

عشق اسطرلاب مردان خداست

 

هرچه بادا باد! اما عشق باد

عشق بادا، عشق بادا، عشق باد

جوهر این عاشقی‌‌ها عشق باد

کار دنیا کار فردا عشق باد

عقل رفت و گفت تنها عشق باد

 

عین و شین و قاف یعنی جان حسین

عشق یعنی جان سن قربان حسین

 

 

عشق حسی زیر باران خداست

عشق اسطرلاب مردان خداست

اولین ابیات دیوان خداست

عشق آری، شور طوفان خداست

حا و سین و یا و نون جان خداست

 

ای ظهور ذات بی پایان، حسین!

جان ما‌، ای جان سن قربان، حسین

 

 

عشق یعنی جلو‌ه‌ای در آبگین

عشق یعنی دست حق در آستین

عشق یعنی عقل اما با یقین

عشق یعنی نیست غیر از او همین

عشق یعنی یا امیرالمؤمنین

 

یا علی گفتیم و بعد از آن حسین

جان ما‌، ای جان سن قربان، حسین

 

 

اینهمه غارتگری‌‌ها را ببین

از دل ما دلبری‌‌ها را ببین

زیر پایت پادری‌‌ها را ببین

شور و شوق نوکری‌‌ها را ببین

یا حسینم! آذری‌‌ها را ببین

 

سالدی قلبیم د عجب طوفان حسین

جان ما، ای جان سنه قربان، حسین

 

 

ما خرابیم و شراب آلوده‌ایم

تربتت خورده، تراب آلوده‌ایم

خواب تو دیدیم و خواب آلوده‌ایم

ما به این احساس ناب آلوده‌ایم

ما به نور آفتاب آلوده‌ایم

 

دست ما بادا بر آن دامان حسین

جان ما، ای جان سنه قربان، حسین

 

 

روز اول که دلم را ساختند

با همین دل‌ها حرم را ساختند

بعد آن شادی و غم را ساختند

از نوک مژگان قلم را ساختند

نقش شد نامت علم را ساختند

 

نعره زد میر علمداران، حسین

جان ما، ای جان سنه قربان، حسین

 

 

تو حسینی و سلامت شد حسن

خوش به حالت که امامت شد حسن

آمدی و هم‌کلامت شد حسن

آفتاب روی بامت شد حسن

استلامت، احترامت شد حسن

 

شد حسن با هیبتت حیران، حسین

جان ما، ای جان سنه قربان، حسین

 

 

نام آقازاده هایت تا علی است

با همین سه کارهامان با علی است

یادمان دادی فقط آقا علی است

با شما شیرینی دنیا علی است

یاعلی و یاعلی و یاعلی است

 

گفت ایوان نجف: سلطان حسین

جان ما، ای جان سنه قربان، حسین

 

 

مادرم من را به دستش تا گرفت

ماجرای ما همانجا پا گرفت

کربلایت در دل ما جا گرفت

کار عشق و عاشقی بالا گرفت

دست ما را حضرت زهرا گرفت

 

درحرم گفتیم: آقا جان حسین

جان ما، ای جان سنه قربان، حسین

 

 

ای دل از این زخم پنهانی بخوان

چند بیت عمان سامانی بخوان

یاد زینب از پریشانی بخوان

از وداعی سخت بارانی بخوان

رفت پیراهن، ز عریانی بخوان

 

من کی‌ام؟ عمان بی سامان حسین

جان من‌، ای جان سن قربان، حسین

 

 

خواهرش بر سینه و بر سر زنان

رفت تا گیرد برادر را عنان

در قفای شاه رفتی هر زمان

بانگ مهلاً مهلنش بر آسمان

اهل دل را آتش اندر جان زنان

 

بی تو‌ ای وای من و طفلان، حسین

صبر کن ‌ای جان سن قربان، حسین

 

عشق اسطرلاب مردان خداست

 

هرچه بادا باد! اما عشق باد

عشق بادا، عشق بادا، عشق باد

جوهر این عاشقی‌‌ها عشق باد

کار دنیا کار فردا عشق باد

عقل رفت و گفت تنها عشق باد

 

عین و شین و قاف یعنی جان حسین

عشق یعنی جان سن قربان حسین

 

 

عشق حسی زیر باران خداست

عشق اسطرلاب مردان خداست

اولین ابیات دیوان خداست

عشق آری، شور طوفان خداست

حا و سین و یا و نون جان خداست

 

ای ظهور ذات بی پایان، حسین!

جان ما‌، ای جان سن قربان، حسین

 

 

عشق یعنی جلو‌ه‌ای در آبگین

عشق یعنی دست حق در آستین

عشق یعنی عقل اما با یقین

عشق یعنی نیست غیر از او همین

عشق یعنی یا امیرالمؤمنین

 

یا علی گفتیم و بعد از آن حسین

جان ما‌، ای جان سن قربان، حسین

 

 

اینهمه غارتگری‌‌ها را ببین

از دل ما دلبری‌‌ها را ببین

زیر پایت پادری‌‌ها را ببین

شور و شوق نوکری‌‌ها را ببین

یا حسینم! آذری‌‌ها را ببین

 

سالدی قلبیم د عجب طوفان حسین

جان ما، ای جان سنه قربان، حسین

 

 

ما خرابیم و شراب آلوده‌ایم

تربتت خورده، تراب آلوده‌ایم

خواب تو دیدیم و خواب آلوده‌ایم

ما به این احساس ناب آلوده‌ایم

ما به نور آفتاب آلوده‌ایم

 

دست ما بادا بر آن دامان حسین

جان ما، ای جان سنه قربان، حسین

 

 

روز اول که دلم را ساختند

با همین دل‌ها حرم را ساختند

بعد آن شادی و غم را ساختند

از نوک مژگان قلم را ساختند

نقش شد نامت علم را ساختند

 

نعره زد میر علمداران، حسین

جان ما، ای جان سنه قربان، حسین

 

 

تو حسینی و سلامت شد حسن

خوش به حالت که امامت شد حسن

آمدی و هم‌کلامت شد حسن

آفتاب روی بامت شد حسن

استلامت، احترامت شد حسن

 

شد حسن با هیبتت حیران، حسین

جان ما، ای جان سنه قربان، حسین

 

 

نام آقازاده هایت تا علی است

با همین سه کارهامان با علی است

یادمان دادی فقط آقا علی است

با شما شیرینی دنیا علی است

یاعلی و یاعلی و یاعلی است

 

گفت ایوان نجف: سلطان حسین

جان ما، ای جان سنه قربان، حسین

 

 

مادرم من را به دستش تا گرفت

ماجرای ما همانجا پا گرفت

کربلایت در دل ما جا گرفت

کار عشق و عاشقی بالا گرفت

دست ما را حضرت زهرا گرفت

 

درحرم گفتیم: آقا جان حسین

جان ما، ای جان سنه قربان، حسین

 

 

ای دل از این زخم پنهانی بخوان

چند بیت عمان سامانی بخوان

یاد زینب از پریشانی بخوان

از وداعی سخت بارانی بخوان

رفت پیراهن، ز عریانی بخوان

 

من کی‌ام؟ عمان بی سامان حسین

جان من‌، ای جان سن قربان، حسین

 

 

خواهرش بر سینه و بر سر زنان

رفت تا گیرد برادر را عنان

در قفای شاه رفتی هر زمان

بانگ مهلاً مهلنش بر آسمان

اهل دل را آتش اندر جان زنان

 

بی تو‌ ای وای من و طفلان، حسین

صبر کن ‌ای جان سن قربان، حسین

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×