- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۹/۰۱
- بازدید: ۳۶۴۴
- شماره مطلب: ۹۳۱۲
-
چاپ
عشقمان بوده بمانیم فقط محضر عشق
دل ما خورده گره بر ورق دفتر عشق
درسها یاد گرفتیم از این منبر عشق
کسب تکلیف نمودیم اگر از در عشق
عشقمان بوده بمانیم فقط محضر عشق
عشق با عاشق دلدادۀ تو همزاد است
آری آری به خدا عشق همه، سجاد است
مرد شبهای مناجات، علی بن حسین
ای برآوردۀ حاجات، علی بن حسین
نوۀ مادر سادات، علی بن حسین
ذکر ما درهمه اوقات، علی بن حسین
ای به قربان تو و سفرۀ با اکرامت
ای علی بن حسین بی علی، میخوامت
شده شب شیفتۀ طرز دعاخوانی تو
اثر خوف خدا هست به پیشانی تو
و زمین تشنه لب گونۀ بارانی تو
عزت ماست همان یک رگ ایرانی تو
ای مسیحای همه، هرم تبت را عشق است
پسر بانوی ایران، نسبت را عشق است
تو چه سوزی و چه حالی به عبادت داری
زینت سجده، به سجاده ارادت داری
به روی شانۀ خود شال سیادت داری
گفتنی نیست چه اندازه رشادت داری
مصلحت بود که شمشیر نگیری آقا
ورنه اندازۀ حیدر تو دلیری آقا
قسمتت بود پیامآور قرآن باشی
دور از معرکه و ورطۀ میدان باشی
با صحیفه همۀ عمر رجزخوان باشی
سالها گریه کن داغ شهیدان باشی
کربلا بود ولی شام امانت را برد
خندههای سر بازار دلت را آزرد
-
تو دوم نسخه شاه غدیری
دو چشمت چشمهآب حیات است
دو دستت سفرهدار کائنات است
اگرچه آسمان اینقدر بالاست
ولی باید بگویم خاک پات است
-
دومین مرتضی
ظرف خالی، دوباره پر شده است
آسمان از ستاره پر شده است
هر دو چشم ستاره بارانم
از شعف، از نظاره پر شده است
-
روضۀ سقا
این جمعه هم گذشت، نشد تا ببینمت
دادم به دل امید که فردا ببینمت
میخوانم از دو دست ابوالفضل تا مگر
یک شب میان روضۀ سقا ببینمت
عشقمان بوده بمانیم فقط محضر عشق
دل ما خورده گره بر ورق دفتر عشق
درسها یاد گرفتیم از این منبر عشق
کسب تکلیف نمودیم اگر از در عشق
عشقمان بوده بمانیم فقط محضر عشق
عشق با عاشق دلدادۀ تو همزاد است
آری آری به خدا عشق همه، سجاد است
مرد شبهای مناجات، علی بن حسین
ای برآوردۀ حاجات، علی بن حسین
نوۀ مادر سادات، علی بن حسین
ذکر ما درهمه اوقات، علی بن حسین
ای به قربان تو و سفرۀ با اکرامت
ای علی بن حسین بی علی، میخوامت
شده شب شیفتۀ طرز دعاخوانی تو
اثر خوف خدا هست به پیشانی تو
و زمین تشنه لب گونۀ بارانی تو
عزت ماست همان یک رگ ایرانی تو
ای مسیحای همه، هرم تبت را عشق است
پسر بانوی ایران، نسبت را عشق است
تو چه سوزی و چه حالی به عبادت داری
زینت سجده، به سجاده ارادت داری
به روی شانۀ خود شال سیادت داری
گفتنی نیست چه اندازه رشادت داری
مصلحت بود که شمشیر نگیری آقا
ورنه اندازۀ حیدر تو دلیری آقا
قسمتت بود پیامآور قرآن باشی
دور از معرکه و ورطۀ میدان باشی
با صحیفه همۀ عمر رجزخوان باشی
سالها گریه کن داغ شهیدان باشی
کربلا بود ولی شام امانت را برد
خندههای سر بازار دلت را آزرد