- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۱۱/۲۷
- بازدید: ۲۰۳۰
- شماره مطلب: ۹۳۱
-
چاپ
گودال
در خون تپیده آسمان در بین گودال
جان تمام کاروان در بین گودال
میدوخت سمت خیمهها چشمان خود را
با پلکهایی نیمه جان در بین گودال
دار و ندار خواهری از دست میرفت
در ازدحامی بی امان در بین گودال
گرم طواف قبلۀ آمال زینب
سر نیزه و سنگ و سنان در بین گودال
در موج خون گم کرده تنها هستیاش را
یک بانوی قامت کمان در بین گودال
سر میزد از سمت غروبی خون گرفته
خورشید زینب ناگهان در بین گودال
از آسمان نیزهها معراج میرفت
تا بی کران تا لا مکان در بین گودال
نه سر، نه انگشتر، نه کهنه پیرهن، آه
آلاله، پرپر، بی نشان در بین گودال
انگشتر و انگشت با هم رفت از دست
در جستجوی ساربان در بین گودال
با بوسههای نعلهای تازه آخر
تشییع شد خورشیدمان در بین گودال
در شعلههای آفتاب داغ صحرا
مانده تنی بی سایه بان در بین گودال
-
اربعین بیقراری
نوای ناله و غمها: رقیه
گرفته کاروان دم: یا رقیه
رسیده اربعین بیقراری
همه برگشتهاند اما رقیه
-
روضهخوان ارباب
با نالۀ یا حسین بیتاب شدی
از داغ لب تشنۀ او آب شدی
با زمزمههای «أو سمعتم بغریب»
یک عمر تو روضهخوان ارباب شدی
-
کوثر بیقرینه
ای کوثر بیقرینۀ ثارالله
آرام و قرار سینۀ ثارالله
در صبر و شکوه و استقامت، یکتا
آیینۀ حق! سکینۀ ثارالله
-
فاطمهمذهب
در جمع ملائک مقرب هستی
از روز ازل فاطمهمذهب هستی
شد محو جمال کبریایی جانت
محبوب دل حسین و زینب هستی
گودال
در خون تپیده آسمان در بین گودال
جان تمام کاروان در بین گودال
میدوخت سمت خیمهها چشمان خود را
با پلکهایی نیمه جان در بین گودال
دار و ندار خواهری از دست میرفت
در ازدحامی بی امان در بین گودال
گرم طواف قبلۀ آمال زینب
سر نیزه و سنگ و سنان در بین گودال
در موج خون گم کرده تنها هستیاش را
یک بانوی قامت کمان در بین گودال
سر میزد از سمت غروبی خون گرفته
خورشید زینب ناگهان در بین گودال
از آسمان نیزهها معراج میرفت
تا بی کران تا لا مکان در بین گودال
نه سر، نه انگشتر، نه کهنه پیرهن، آه
آلاله، پرپر، بی نشان در بین گودال
انگشتر و انگشت با هم رفت از دست
در جستجوی ساربان در بین گودال
با بوسههای نعلهای تازه آخر
تشییع شد خورشیدمان در بین گودال
در شعلههای آفتاب داغ صحرا
مانده تنی بی سایه بان در بین گودال