- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۹/۰۱
- بازدید: ۷۹۷۷
- شماره مطلب: ۹۳۰۶
-
چاپ
اصلاً به غیر از کربلا چیزی نمیخواهم
گاهی میان عاشقی حیران شدن خوب است
گاهی دچار غصۀ هجران شدن خوب است
اصلاً در اینجا بیسر و سامان شدن خوب است
وقتی وصالی نیست، پس گریان شدن خوب است
این روزها کارم به غیر از گریهزاری نیست
این حال و روزم گریههایم اختیاری نیست
باید به دنبال گدایی در سحر باشم
انگار باید من همیشه خونجگر باشم
عیبی ندارد که دوباره پشت در باشم
راهم نده، بگذار پس این دور و بر باشم
تنها تو درد و غصههایم را خریداری
خیلی هوای نوکران خویش را داری
جز گریه و غم از شما چیزی نمیخواهم
من غیر عشقت از خدا چیزی نمیخواهم
بیمارم و غیر از شفا چیزی نمیخواهم
اصلاً به غیر از کربلا چیزی نمیخواهم
آقا نمیدانم مرا هم میبری یا نه؟
در اربعین امسال من را میخری یا نه؟
حالا که بر هجر حریمت مبتلا هستم
حالا که محتاجم، گدای یک عطا هستم
پس دست بر دامان سلطانم رضا هستم
آقا نگاهی گر کند، حاجت روا هستم
وقتی رضا دارم، دگر غصه ندارم اصلاً
گیرم که جا ماندم، به مشهد میروم اصلاً
زینب رسیده پیش تو، ای آشنا برخیز
خواهر رسیده، ای اسیر نیزهها برخیز
پاسخ نمیگویی سلامش را چرا؟ برخیز
ای کشتۀ عطشان دشت کربلا برخیز
در شام یکدختر در آن ویرانه جا مانده
زینب رسید، اما چرا دردانه جا مانده؟
-
او غصهدار روضۀ شیب الخضیب بود
وقتش رسیده است که عرض ادب کنیم
وقتش رسیده حال بکایی طلب کنیم
وقت عزا و گریه و اندوه و ماتم است
امشب عزای اشرف اولاد آدم است
-
از دست نوکرهات مرهم را نگیری
یک وقت از ما نوحه و دم را نگیری
سینهزنی و شور و ماتم را نگیری
خیلی میان روضههایت سود کردیم
یک موقع از ما روضه و غم را نگیری
-
گریه برای روضۀ کرب و بلا کم است
باید شکست ساغر و از می وضو گرفت
باید ز دست بانی باده سبو گرفت
از عرش آمده است، زمین آبرو گرفت
هر عاشقی که بادۀ خود را از او گرفت،
اصلاً به غیر از کربلا چیزی نمیخواهم
گاهی میان عاشقی حیران شدن خوب است
گاهی دچار غصۀ هجران شدن خوب است
اصلاً در اینجا بیسر و سامان شدن خوب است
وقتی وصالی نیست، پس گریان شدن خوب است
این روزها کارم به غیر از گریهزاری نیست
این حال و روزم گریههایم اختیاری نیست
باید به دنبال گدایی در سحر باشم
انگار باید من همیشه خونجگر باشم
عیبی ندارد که دوباره پشت در باشم
راهم نده، بگذار پس این دور و بر باشم
تنها تو درد و غصههایم را خریداری
خیلی هوای نوکران خویش را داری
جز گریه و غم از شما چیزی نمیخواهم
من غیر عشقت از خدا چیزی نمیخواهم
بیمارم و غیر از شفا چیزی نمیخواهم
اصلاً به غیر از کربلا چیزی نمیخواهم
آقا نمیدانم مرا هم میبری یا نه؟
در اربعین امسال من را میخری یا نه؟
حالا که بر هجر حریمت مبتلا هستم
حالا که محتاجم، گدای یک عطا هستم
پس دست بر دامان سلطانم رضا هستم
آقا نگاهی گر کند، حاجت روا هستم
وقتی رضا دارم، دگر غصه ندارم اصلاً
گیرم که جا ماندم، به مشهد میروم اصلاً
زینب رسیده پیش تو، ای آشنا برخیز
خواهر رسیده، ای اسیر نیزهها برخیز
پاسخ نمیگویی سلامش را چرا؟ برخیز
ای کشتۀ عطشان دشت کربلا برخیز
در شام یکدختر در آن ویرانه جا مانده
زینب رسید، اما چرا دردانه جا مانده؟