- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۹/۰۱
- بازدید: ۲۷۷۱
- شماره مطلب: ۹۲۹۷
-
چاپ
رود باده
دلم به خاطر زوار ساده راه افتاد
برای اینکه شود استفاده، راه افتاد
رسید با گذر دیگری به مرز خودش
اجازه داده، اجازه نداده راه افتاد
پدر بزرگ و تمامی بچهها یعنی
«حبیب» با همۀ خانواده راه افتاد
شکست حضرت جبریل بالهایش را
سپس شبیه من و تو، پیاده راه افتاد
نه اینکه پای پیاده به سمت تو زائر
برای بردن زوار، جاده راه افتاد
همین که جاده به پا خاست، در یسار و یمین
نشسته باد و درخت ایستاده راه افتاد
برای خاطر آهنربای شش گوشه
براده آب شد و بی اراده راه افتاد
شکست شیشۀ می در نجف به دست علی
که سمت کرب و بلا رود باده راه افتاد
-
نهایت توحید
تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد
توحید در نهایت خود آشکار شد
با روی کار آمدن رویت، آفتاب؛
از کار سروری جهان برکنار شد
-
اقیانوس آرام
دوتا بازو به دنیا آمده، نامش اباالفضل است
دوتا ابرو که وقت رزم، پیغامش اباالفضل است
به وقت رزم قاسم از رجزهای علی اکبر
اگر وامی گرفته، ضامن وامش اباالفضل است
-
روز برادر
اگر در خاک آذربایجان، جانان اباالفضل است
دلیل جان به اسم شهر زنجان، جان ابالفضل است
ستون خیمۀ کرب و بلا در باد و در طوفان
نمیافتد یقین تا تکیهگاه آن اباالفضل است
-
سیاهتر شده ماه محرم از چشمش
نه اینکه سر بزند ماهتاب از دستش
على ست، سرزده یک آفتاب از دستش
براى ثبت نگین عقیق عباسى
على ست ساخته امشب رکاب از دستش
رود باده
دلم به خاطر زوار ساده راه افتاد
برای اینکه شود استفاده، راه افتاد
رسید با گذر دیگری به مرز خودش
اجازه داده، اجازه نداده راه افتاد
پدر بزرگ و تمامی بچهها یعنی
«حبیب» با همۀ خانواده راه افتاد
شکست حضرت جبریل بالهایش را
سپس شبیه من و تو، پیاده راه افتاد
نه اینکه پای پیاده به سمت تو زائر
برای بردن زوار، جاده راه افتاد
همین که جاده به پا خاست، در یسار و یمین
نشسته باد و درخت ایستاده راه افتاد
برای خاطر آهنربای شش گوشه
براده آب شد و بی اراده راه افتاد
شکست شیشۀ می در نجف به دست علی
که سمت کرب و بلا رود باده راه افتاد