مشخصات شعر

چهل شط خون سرگردان

چهل طلوع... چهل صبح زرد بی‌خورشید
زمین! به دور مدارت نگرد بی‌خورشید


چهل غروب، چهل شطّ خون سرگردان
که از مدار زمین گشته طرد بی‌خورشید


صدای شیهۀ اسبی است .... در افق گم شد
ستاره گفت به او: برنگرد بی‌خورشید


بهار سبز صبوران، بهشت نامرئی
طلوع کن که جهان مانده سرد بی‌خورشید


هنوز دامنه دارد اصالت دردت
هنوز دامنه دارد نبرد با خورشید!

چهل شط خون سرگردان

چهل طلوع... چهل صبح زرد بی‌خورشید
زمین! به دور مدارت نگرد بی‌خورشید


چهل غروب، چهل شطّ خون سرگردان
که از مدار زمین گشته طرد بی‌خورشید


صدای شیهۀ اسبی است .... در افق گم شد
ستاره گفت به او: برنگرد بی‌خورشید


بهار سبز صبوران، بهشت نامرئی
طلوع کن که جهان مانده سرد بی‌خورشید


هنوز دامنه دارد اصالت دردت
هنوز دامنه دارد نبرد با خورشید!

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×