- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۹/۰۱
- بازدید: ۵۶۴۴
- شماره مطلب: ۹۲۳۸
-
چاپ
زینت دوش تو حسین و حسن
شمس رویت همیشه تابنده است
ابرویت ذوالفقار برنده است
دلت از مهر و عشق آکنده است
نام احمد تو را برازنده است
یا محمد، که هر دو زیبنده است
مست جامت شدم، خدا را شکر
صید دامت شدم، خدا را شکر
بعد، رامت شدم خدا را شکر
من به نامت شدم، خدا را شکر
هر اسیری به تو پناهنده است
خانواده به خانه محتاج است
مو پریشان به شانه محتاج است
مرغ، بر آب و دانه محتاج است
نوکرت بی بهانه محتاج است
دست لطفت ز بس که بخشنده است
زینت دوش تو حسین و حسن
عطر تو برده عطر و بوی وطن
شاهد حرف من اویس قرن
بتکان باز هم عبا، دل من
بر همین عطر دلنشین بند است
خطبههای فصیح تو دریاست
خندههای ملیح تو غوغاست
سینۀ ما ضریح تو اینجاست
رحمتی و شبیه تو زهراست
نامتان هم مرا خوشایند است
چشم تو کرده بر دلم اثبات
من کجا، خواندن از شما؟ هیهات
پس نوشتم به جای این ابیات
بر محمد و آل او صلوات
این دعا ضامن فرستنده است
راه سخت است، راه حل داری
میلِ برچیدن هبل داری
صحبت از رب لم یزل داری
فاطمه را که در بغل داری
دشمن ابترت سرافکنده است
سوره خواندی و از ولی خواندی
هر کجا بی معطلی خواندی
سنگ هم خوردی و ولی خواندی
آیه آیه، علی علی خواندی
شاهد حرف من خداوند است
بستر تو که جای هرکس نیست
منبر تو که جای کرکس نیست
پس خلافت برای ناکس نیست
لایق مسند شما پس نیست
غیر خیبر شکن که رزمنده است
حشر، حق است، پس اجل حق است
راه توحید از ازل حق است
الحق این حرف چون عسل حق است
«حق علی و علی مع الْحق» است
حق علی را به قلب ما کنده است
میوه داده است اشک و آه علی
دو جهان، شیعه شد سپاه علی
مذهب صادق است، راه علی
مثل موجی به تکیه گاه علی
مکتب جعفری خروشنده است
-
مور و سلیمان
وقتی گناه شهر مرا از تو دور کرد
باید برات کرب و بلا جفت و جور کرد
صد بار عقل از سر من رفت، چون نسیم
از سوی کربلای تو یک بار عبور کرد
-
تو بزرگی و مرام تو نبخشیدن نیست
رنگ از چهره پریده است، خودت میدانی
عرق شرم چکیده است، خودت میدانی
پشت این خانه گدا آمده و با گریه
دست یاری طلبیده است، خودت میدانی
-
کرب و بلاییام کن
بر نفس خود دچارم، یابن الحسن اغثنی
عبدی خرابکارم، یابن الحسن اغثنی
در غفلت از قیامت، با شعلۀ جهالت
آتش گرفته بارم، یابن الحسن اغثنی
زینت دوش تو حسین و حسن
شمس رویت همیشه تابنده است
ابرویت ذوالفقار برنده است
دلت از مهر و عشق آکنده است
نام احمد تو را برازنده است
یا محمد، که هر دو زیبنده است
مست جامت شدم، خدا را شکر
صید دامت شدم، خدا را شکر
بعد، رامت شدم خدا را شکر
من به نامت شدم، خدا را شکر
هر اسیری به تو پناهنده است
خانواده به خانه محتاج است
مو پریشان به شانه محتاج است
مرغ، بر آب و دانه محتاج است
نوکرت بی بهانه محتاج است
دست لطفت ز بس که بخشنده است
زینت دوش تو حسین و حسن
عطر تو برده عطر و بوی وطن
شاهد حرف من اویس قرن
بتکان باز هم عبا، دل من
بر همین عطر دلنشین بند است
خطبههای فصیح تو دریاست
خندههای ملیح تو غوغاست
سینۀ ما ضریح تو اینجاست
رحمتی و شبیه تو زهراست
نامتان هم مرا خوشایند است
چشم تو کرده بر دلم اثبات
من کجا، خواندن از شما؟ هیهات
پس نوشتم به جای این ابیات
بر محمد و آل او صلوات
این دعا ضامن فرستنده است
راه سخت است، راه حل داری
میلِ برچیدن هبل داری
صحبت از رب لم یزل داری
فاطمه را که در بغل داری
دشمن ابترت سرافکنده است
سوره خواندی و از ولی خواندی
هر کجا بی معطلی خواندی
سنگ هم خوردی و ولی خواندی
آیه آیه، علی علی خواندی
شاهد حرف من خداوند است
بستر تو که جای هرکس نیست
منبر تو که جای کرکس نیست
پس خلافت برای ناکس نیست
لایق مسند شما پس نیست
غیر خیبر شکن که رزمنده است
حشر، حق است، پس اجل حق است
راه توحید از ازل حق است
الحق این حرف چون عسل حق است
«حق علی و علی مع الْحق» است
حق علی را به قلب ما کنده است
میوه داده است اشک و آه علی
دو جهان، شیعه شد سپاه علی
مذهب صادق است، راه علی
مثل موجی به تکیه گاه علی
مکتب جعفری خروشنده است