- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۱۱/۰۷
- بازدید: ۱۲۶۶۴
- شماره مطلب: ۹۲۲
-
چاپ
لبهای قرآنی
آمد و در دل ِ باد پیچاند، بوی لبهای قرآنیاش را
در نگاه ِ ترک خوردۀ خاک، دید ساعات پایانیاش را
او که نامش کلید نجات است، مظهر ِقَد اَقمتَ الصّلاه است
کشتی نوح آورده تا عشق، طی کند راه طوفانی اش را
نامۀ کوفیان نینوا شد، هیزم آتش خیمهها شد
تا مزین کند با لب ِ تیغ، صحنۀ سرخ مهمانیاش را
خشم را کینه میداند و بس، آه در سینه میداند و بس
آمده تا به پایان رساند، راه ِ تاریک و طولانیاش را
خون به پیشانی آسمان ریخت، اشکِ گودال و مسجد، درآمیخت
زمزمه کرد نهج البلاغه، خطبههای پریشانیاش را
میروی بی تو دنیا یتیم است، حال ِ دُردانه هایت وخیم است
روز ِ تفسیرِ ذبح ٍ عظیم است، تشنه آورده قربانیاش را
خون ِ گرمت ستون جهان شد، دُ رِّ گنجینۀ آسمان شد
نور میخواست آذین ببندد، با حضور تو پیشانیاش را
-
خون خروشان
آشفته و تبدار و برافروختهاند
در آتش اشتیاق تو سوختهاند
امروز فرشتهها به گنجینۀ عرش
از خون خروشان تو اندوختهاند
-
جزیرۀ خون
آشفتگی از نگاه مجنون پیداست
از آتش گونههای گلگون پیداست
از دورترین نقطه به او خیره شوید
مانند جزیرهای که در خون پیداست
-
پرواز به آزادگیات میبالد
دریای دلت راهی ساحلها شد
دست تو کلید حل مشکلها شد
پرواز به آزادگیات میبالد
عشقت سند سلامت دلها شد
-
کتاب عاشورا
یک جرعه نخورد تا نفس تازه کند
برداشت عَلَم که عشق، اندازه کند
میخواست خدا کتاب عاشورا را
با دست به خون نشسته شیرازه کند
لبهای قرآنی
آمد و در دل ِ باد پیچاند، بوی لبهای قرآنیاش را
در نگاه ِ ترک خوردۀ خاک، دید ساعات پایانیاش را
او که نامش کلید نجات است، مظهر ِقَد اَقمتَ الصّلاه است
کشتی نوح آورده تا عشق، طی کند راه طوفانی اش را
نامۀ کوفیان نینوا شد، هیزم آتش خیمهها شد
تا مزین کند با لب ِ تیغ، صحنۀ سرخ مهمانیاش را
خشم را کینه میداند و بس، آه در سینه میداند و بس
آمده تا به پایان رساند، راه ِ تاریک و طولانیاش را
خون به پیشانی آسمان ریخت، اشکِ گودال و مسجد، درآمیخت
زمزمه کرد نهج البلاغه، خطبههای پریشانیاش را
میروی بی تو دنیا یتیم است، حال ِ دُردانه هایت وخیم است
روز ِ تفسیرِ ذبح ٍ عظیم است، تشنه آورده قربانیاش را
خون ِ گرمت ستون جهان شد، دُ رِّ گنجینۀ آسمان شد
نور میخواست آذین ببندد، با حضور تو پیشانیاش را
یا علی .... یا حسین ....