- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۹/۰۱
- بازدید: ۲۷۹۸
- شماره مطلب: ۹۲۰۱
-
چاپ
کبوتر
وقتی کسی ز جان خودش دست میکشد
از هستی و جهان خودش دست میکشد
وقتی که آفتاب دلش میکند غروب
از ماه، آسمان خودش دست میکشد
یادش میان خلق خدا میشود عزیز
هرکس که از نشان خودش دست میکشد
وقتی که صحبت از غم و داغ حسین شد
زینب ز کودکان خودش دست میکشد
یک بار رو زدم به تو، این گونه تا مکن
سهمیۀ مرا تو از این غم جدا مکن
اینان در آسمان بلندت کبوترند
نام تو میبرند به هرجا که میپرند
شرمندهام که بیشتر از این نداشتم
این کودکان تمامی هستی خواهرند
در قلبشان عزای جوانت گرفتهاند
در راه تو فدایی و قربان اصغرند
شمشیرشان میان کمر برق میزند
شاگرد درس رزم علمدار لشگرند
خون علی میان رگ این دو کودک است
جنگاوری این دو به زهرا قسم، تک است
زینب بیا ببین چه قدر قد کشیدهاند!
از بس که پا به صفحۀ مرقد کشیدهاند
دشمن هنوز در کف این کوکان توست
تکبیر عرشیان پی هر دو جوان توست
در این زمان کم چقدر زخم خوردهاند
از سر بگیر تا به کمر، زخم خوردهاند
ای مادر شهید که نذرت ادا شده
در قلب خستهات چقدر غصه جا شده
از خیمهها بیا و ببین بی پسر شدی
مثل منِ حسین، تو از هر نظر شدی
-
تو دوم نسخه شاه غدیری
دو چشمت چشمهآب حیات است
دو دستت سفرهدار کائنات است
اگرچه آسمان اینقدر بالاست
ولی باید بگویم خاک پات است
-
دومین مرتضی
ظرف خالی، دوباره پر شده است
آسمان از ستاره پر شده است
هر دو چشم ستاره بارانم
از شعف، از نظاره پر شده است
-
عشقمان بوده بمانیم فقط محضر عشق
دل ما خورده گره بر ورق دفتر عشق
درسها یاد گرفتیم از این منبر عشق
کسب تکلیف نمودیم اگر از در عشق
عشقمان بوده بمانیم فقط محضر عشق
-
روضۀ سقا
این جمعه هم گذشت، نشد تا ببینمت
دادم به دل امید که فردا ببینمت
میخوانم از دو دست ابوالفضل تا مگر
یک شب میان روضۀ سقا ببینمت
کبوتر
وقتی کسی ز جان خودش دست میکشد
از هستی و جهان خودش دست میکشد
وقتی که آفتاب دلش میکند غروب
از ماه، آسمان خودش دست میکشد
یادش میان خلق خدا میشود عزیز
هرکس که از نشان خودش دست میکشد
وقتی که صحبت از غم و داغ حسین شد
زینب ز کودکان خودش دست میکشد
یک بار رو زدم به تو، این گونه تا مکن
سهمیۀ مرا تو از این غم جدا مکن
اینان در آسمان بلندت کبوترند
نام تو میبرند به هرجا که میپرند
شرمندهام که بیشتر از این نداشتم
این کودکان تمامی هستی خواهرند
در قلبشان عزای جوانت گرفتهاند
در راه تو فدایی و قربان اصغرند
شمشیرشان میان کمر برق میزند
شاگرد درس رزم علمدار لشگرند
خون علی میان رگ این دو کودک است
جنگاوری این دو به زهرا قسم، تک است
زینب بیا ببین چه قدر قد کشیدهاند!
از بس که پا به صفحۀ مرقد کشیدهاند
دشمن هنوز در کف این کوکان توست
تکبیر عرشیان پی هر دو جوان توست
در این زمان کم چقدر زخم خوردهاند
از سر بگیر تا به کمر، زخم خوردهاند
ای مادر شهید که نذرت ادا شده
در قلب خستهات چقدر غصه جا شده
از خیمهها بیا و ببین بی پسر شدی
مثل منِ حسین، تو از هر نظر شدی