- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۱۱/۰۵
- بازدید: ۳۵۲۲
- شماره مطلب: ۹۲۰
-
چاپ
پروانهها
طوفان از اینجا میبرد پروانهها را
وقتی که ویران میکند کاشانهها را
رگهای دنیا پر شده از خون خورشید
کم کم حقیقت میدهد افسانهها را
گنجشکها با هم از اینجا پرکشیدند
سوزانده آتش در پی هم لانهها را
صیاد بی رحم زمان، صیدت مبارک!
بردار از روی زمین این دانهها را
دنیا چه خواهی کرد با روی سیاهت؟
حالا که قدرت دادهای دیوانه ها را
من از تو میپرسم زمین بی مروت
با خود کجاها می بری دردانه ها را
عطر عجیبی میتراود از لباست
جا دادهای در دامنت ریحانهها را
تا عشق روی خارها پا میگذارد
خورشید باران میکند ویرانهها را
-
خون خروشان
آشفته و تبدار و برافروختهاند
در آتش اشتیاق تو سوختهاند
امروز فرشتهها به گنجینۀ عرش
از خون خروشان تو اندوختهاند
-
جزیرۀ خون
آشفتگی از نگاه مجنون پیداست
از آتش گونههای گلگون پیداست
از دورترین نقطه به او خیره شوید
مانند جزیرهای که در خون پیداست
-
پرواز به آزادگیات میبالد
دریای دلت راهی ساحلها شد
دست تو کلید حل مشکلها شد
پرواز به آزادگیات میبالد
عشقت سند سلامت دلها شد
-
کتاب عاشورا
یک جرعه نخورد تا نفس تازه کند
برداشت عَلَم که عشق، اندازه کند
میخواست خدا کتاب عاشورا را
با دست به خون نشسته شیرازه کند
پروانهها
طوفان از اینجا میبرد پروانهها را
وقتی که ویران میکند کاشانهها را
رگهای دنیا پر شده از خون خورشید
کم کم حقیقت میدهد افسانهها را
گنجشکها با هم از اینجا پرکشیدند
سوزانده آتش در پی هم لانهها را
صیاد بی رحم زمان، صیدت مبارک!
بردار از روی زمین این دانهها را
دنیا چه خواهی کرد با روی سیاهت؟
حالا که قدرت دادهای دیوانه ها را
من از تو میپرسم زمین بی مروت
با خود کجاها می بری دردانه ها را
عطر عجیبی میتراود از لباست
جا دادهای در دامنت ریحانهها را
تا عشق روی خارها پا میگذارد
خورشید باران میکند ویرانهها را