- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۹/۰۱
- بازدید: ۳۵۲۰
- شماره مطلب: ۹۱۷۶
-
چاپ
خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد
وقتی به جان شاخۀ طوبی خزان افتاد
اشک خدا باران شد و از آسمان افتاد
خون دلت ریشه دوانده بین خاک طوس
خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد
در سینه قلب پنجره فولاد هم شد آب
بر خاک حجره پیکرت تا نیمه جان افتاد
اشک کبوتر در مراثی تو کافی نیست
این قرعه بر چشم سیاه آهوان افتاد
ازچشمهای خشک، سقاخانه میسازد
از تو دو خط روضه که دست روضهخوان افتاد
آهو نبوده کربلا، پس کار جد تو
از گرگها بدتر، به خولی و سنان افتاد
مثل تنوری در دلت آتش نهان داری
آری سر جدت به دست این و آن افتاد
با خون، لبت مثل عقیقت سرخ شد، اما
هرگز به دست ساربان یا خیزران افتاد؟
-
جاری ز سر انگشت تو آب حیات است
یا والقمر! والشمس! مزمّل! اباالفضل
ای قبله گاه شاعر بیدل، اباالفضل!
الفاظ موج و، دامنت ساحل اباالفضل!
یا دائم الفضل علی السائل، اباالفضل
-
کبوتر حرمش، اشک ذوالجناح نداشت
میان هلهله سینه مجال آه نداشت
برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت
درست مثل فدک پاره پاره شد جگرش
شبیه مادر خود حال رو به راه نداشت
-
عطر سیب
در حرم پیچید عطر سیب، زائر فیض برد
هرکسی در بارگاهت بود، حاضر فیض برد
با بیان روضههایت پلک من هم خیس شد
چشمهایم چون زمین خشک و بایر فیض برد
خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد
وقتی به جان شاخۀ طوبی خزان افتاد
اشک خدا باران شد و از آسمان افتاد
خون دلت ریشه دوانده بین خاک طوس
خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد
در سینه قلب پنجره فولاد هم شد آب
بر خاک حجره پیکرت تا نیمه جان افتاد
اشک کبوتر در مراثی تو کافی نیست
این قرعه بر چشم سیاه آهوان افتاد
ازچشمهای خشک، سقاخانه میسازد
از تو دو خط روضه که دست روضهخوان افتاد
آهو نبوده کربلا، پس کار جد تو
از گرگها بدتر، به خولی و سنان افتاد
مثل تنوری در دلت آتش نهان داری
آری سر جدت به دست این و آن افتاد
با خون، لبت مثل عقیقت سرخ شد، اما
هرگز به دست ساربان یا خیزران افتاد؟