- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۸/۰۱
- بازدید: ۵۵۸۳
- شماره مطلب: ۹۱۶۳
-
چاپ
آیههای کوثر
برخیز ای جوان! سر خود بر زمین مکش
تو زخم دیدهای، پر خود بر زمین مکش
ای مادریتر از همه، کم دست و پا بزن
پهلو شبیه مادر خود بر زمین مکش
بر تار گیسوان تو جای لب رضاست
این گیسوی مطهر خود بر زمین مکش
اسباب رقص و شادی زنها شدی چرا؟
صورت به پیش همسر خود بر زمین مکش
اینان ز دست و پا زدنت کیف میکنند
طاقت بیار و پیکر خود بر زمین مکش
بر روی نازنین لب تو خاک و خون نشست
پس آیههای کوثر خود بر زمین مکش
شکر خدا که نیست تماشا کند رضا
گوید دو دیدۀ تر خود بر زمین مکش
در کربلا پدر به پسر التماس کرد
برخیز ای جوان! سر خود بر زمین مکش
بس کن حسین! آبروی خویش را مبر
زانو کنار اکبر خود بر زمین مکش
کار عباست بردن این جسم! زینبا
با گوشههای معجر خود بر زمین مکش
-
صلابت حیدری
تاج امامت است به روی سر شما
خیل ملائکند به دور و بر شما
قربان چهرهات که تجلی مصطفاست
قربان آن صلابت چون حیدر شما
-
پسر سوم زهرای تو، عبّاس شده
سحر مکه صفای دگری پیدا کرد
ناله سوخته دلها، اثری پیدا کرد
کعبه میخواست که دل را ز بتان پاک کند
دید فرزند خلیل و جگری پیدا کرد
-
خسوف قمر
عدهای بی سر و پا دور و برش خندیدند
پاسخ ناله و سوز و جگرش، خندیدند
مادری بود و جوان مرگ شد و آخر کار
همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند
آیههای کوثر
برخیز ای جوان! سر خود بر زمین مکش
تو زخم دیدهای، پر خود بر زمین مکش
ای مادریتر از همه، کم دست و پا بزن
پهلو شبیه مادر خود بر زمین مکش
بر تار گیسوان تو جای لب رضاست
این گیسوی مطهر خود بر زمین مکش
اسباب رقص و شادی زنها شدی چرا؟
صورت به پیش همسر خود بر زمین مکش
اینان ز دست و پا زدنت کیف میکنند
طاقت بیار و پیکر خود بر زمین مکش
بر روی نازنین لب تو خاک و خون نشست
پس آیههای کوثر خود بر زمین مکش
شکر خدا که نیست تماشا کند رضا
گوید دو دیدۀ تر خود بر زمین مکش
در کربلا پدر به پسر التماس کرد
برخیز ای جوان! سر خود بر زمین مکش
بس کن حسین! آبروی خویش را مبر
زانو کنار اکبر خود بر زمین مکش
کار عباست بردن این جسم! زینبا
با گوشههای معجر خود بر زمین مکش