- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۸/۰۱
- بازدید: ۲۱۲۱
- شماره مطلب: ۹۱۴۷
-
چاپ
به حجره روضۀ عطشان کربلا داری
تویی که جود و عطا بر امامها داری
چقدر لطف و سخاوت برای ما داری؟
جواد فاطمه، ارث از کریمِ او بردی
غریبِ خانه شدن را ز مجتبا داری
اگر که زهر زمینت زده است، میدانم
به سینه مثل حسن داغ کوچه را داری
صدای هلهله و رقص و پایکوبیها
نمیگذاشت بگویی به دل چهها داری
شرار زهر لبت را چقدر خشکانده!
به حجره روضۀ عطشان کربلا داری
تنت رها شده است پشت بام خانه، بناست
سه روز روضۀ ارباب را به پا داری
سلام ای تن بی سر، سر بدون بدن
چرا درون تنور و به نیزه جا داری؟
تو روی نیزه حواست به عمهها بوده
تو سایه بر سر بی سایبان ما داری
-
دردهای بی شمار
هرکسی با هر عقیده، هرکسی با هر مرام
راه افتاده برای خاکبوسی امام
آمدند از شیعه و سنی و نصرانی و گبر
پا به پای اربعینیها به قصد یک سلام
-
آب همچون کربلا در خانهات نایاب شد
ای که بر جودت سلیمان نبی رو میزند
روبروی گنبد تو نوح زانو میزند
صحن و ایوان تو را جبرئیل جارو میزند
شمع عمرت در جوانی از چه سو سو میزند؟
-
عرش فتاده از فرس
کاش کمی صرف خدا میشدم
از همه جز خدا، جدا میشدم
کاش که با نعرۀ «قوموا الیه»
علیه نفس خویش پا میشدم
به حجره روضۀ عطشان کربلا داری
تویی که جود و عطا بر امامها داری
چقدر لطف و سخاوت برای ما داری؟
جواد فاطمه، ارث از کریمِ او بردی
غریبِ خانه شدن را ز مجتبا داری
اگر که زهر زمینت زده است، میدانم
به سینه مثل حسن داغ کوچه را داری
صدای هلهله و رقص و پایکوبیها
نمیگذاشت بگویی به دل چهها داری
شرار زهر لبت را چقدر خشکانده!
به حجره روضۀ عطشان کربلا داری
تنت رها شده است پشت بام خانه، بناست
سه روز روضۀ ارباب را به پا داری
سلام ای تن بی سر، سر بدون بدن
چرا درون تنور و به نیزه جا داری؟
تو روی نیزه حواست به عمهها بوده
تو سایه بر سر بی سایبان ما داری