- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۸/۰۱
- بازدید: ۱۹۸۴
- شماره مطلب: ۹۱۲۴
-
چاپ
عطر سیب
در حرم پیچید عطر سیب، زائر فیض برد
هرکسی در بارگاهت بود، حاضر فیض برد
با بیان روضههایت پلک من هم خیس شد
چشمهایم چون زمین خشک و بایر فیض برد
قطرههای خون تو سهم زمین شد بیشتر
بیشتر از آسمانها خاک حائر فیض برد
منبرت شد گاه روی نیزه، گاهی بین طشت
خواهرت با گریه پای این منابر فیض برد
بر تن عریان تو این بیتها مرثیهخواند
اشکهای مادرت تا ریخت، شاعر فیض برد
بین اصحابت دو دفعه جان به تو تقدیم کرد
بیشتر یعنی، حبیب بن مظاهر فیض برد
گرم در آغوش تو، بیش از طلاهای ضریح
بوریای کهنۀ بیت عشائر فیض برد
-
جاری ز سر انگشت تو آب حیات است
یا والقمر! والشمس! مزمّل! اباالفضل
ای قبله گاه شاعر بیدل، اباالفضل!
الفاظ موج و، دامنت ساحل اباالفضل!
یا دائم الفضل علی السائل، اباالفضل
-
خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد
وقتی به جان شاخۀ طوبی خزان افتاد
اشک خدا باران شد و از آسمان افتاد
خون دلت ریشه دوانده بین خاک طوس
خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد
-
کبوتر حرمش، اشک ذوالجناح نداشت
میان هلهله سینه مجال آه نداشت
برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت
درست مثل فدک پاره پاره شد جگرش
شبیه مادر خود حال رو به راه نداشت
عطر سیب
در حرم پیچید عطر سیب، زائر فیض برد
هرکسی در بارگاهت بود، حاضر فیض برد
با بیان روضههایت پلک من هم خیس شد
چشمهایم چون زمین خشک و بایر فیض برد
قطرههای خون تو سهم زمین شد بیشتر
بیشتر از آسمانها خاک حائر فیض برد
منبرت شد گاه روی نیزه، گاهی بین طشت
خواهرت با گریه پای این منابر فیض برد
بر تن عریان تو این بیتها مرثیهخواند
اشکهای مادرت تا ریخت، شاعر فیض برد
بین اصحابت دو دفعه جان به تو تقدیم کرد
بیشتر یعنی، حبیب بن مظاهر فیض برد
گرم در آغوش تو، بیش از طلاهای ضریح
بوریای کهنۀ بیت عشائر فیض برد