مشخصات شعر

بر حال حسین گریه کردم

ای بیت خدا، خدانگهدار

ای محفل عاشقان بیدار

ای سنگ نشان کوی دلدار

افسوس که با دو چشم خونبار

من از تو جدا شوم دگر بار

ای بیت خدا، خدانگهدار

 

افتاده به سینه‌ام شراره

با گریه‌کنم به تو نظاره

چون از تو جدا شوم دوباره

باشد به دلم امید دیدار

ای بیت خدا، خدانگهدار

 

ای زادگه علی اعلا

ای آب تو کوثر تولاّ

ای داده به سینه‌ام تجلاّ

از نور جمال حضرت یار

ای بیت خدا، خدانگهدار

 

ای کوه صفا چه با صفایی

ای مروه تو جان جان مایی

مانده به دلم غم جدایی

دارم به دو دیده اشک بسیار

ای بیت خدا، خدانگهدار

 

وقتی که در این حرم رسیدم

پروندۀ جرم خویش دیدم

خجلت ز خدای خود کشیدم

گفتم حرم و من گنه‌کار؟

ای بیت خدا، خدانگهدار

 

ناگاه به گوش جان شنیدم

کی عبد ز خویش ناامیدم

بر معصیتت قلم کشیدم

تو عبدی و من خدای غفّار

ای بیت خدا، خدانگهدار

 

من عاشق رکن و مستجارم

اینجاست علی علی شعارم

با زادگه علی است کارم

رخسار نهاده‌ام به دیوار

ای بیت خدا، خدانگهدار

 

گفتم که در این حرم نشینم

تا یوسف فاطمه ببینم

از باغ رخش گلی بچینم

دردا که نشد سعادتم یار

ای بیت خدا، خدانگهدار

 

اینجا همه بود سوز و دردم

دل سوخت ز ناله‌‌های سردم

بر حال حسین گریه کردم

جاری شده اشک من به رخسار

ای بیت خدا، خدانگهدار

 

ای کعبه چرا عزیز زهرا

شد از تو جدا غریب و تنها

بنهاد شبانه سر به صحرا

تنها و غریب و بی کس و یار

ای بیت خدا، خدانگهدار

 

افسوس که چاره ایندارم

باید بروم سوی دیارم

من «میثمم» و امیدوارم

بخشی گنهم ز لطف بسیار

ای بیت خدا، خدانگهدار

 

بر حال حسین گریه کردم

ای بیت خدا، خدانگهدار

ای محفل عاشقان بیدار

ای سنگ نشان کوی دلدار

افسوس که با دو چشم خونبار

من از تو جدا شوم دگر بار

ای بیت خدا، خدانگهدار

 

افتاده به سینه‌ام شراره

با گریه‌کنم به تو نظاره

چون از تو جدا شوم دوباره

باشد به دلم امید دیدار

ای بیت خدا، خدانگهدار

 

ای زادگه علی اعلا

ای آب تو کوثر تولاّ

ای داده به سینه‌ام تجلاّ

از نور جمال حضرت یار

ای بیت خدا، خدانگهدار

 

ای کوه صفا چه با صفایی

ای مروه تو جان جان مایی

مانده به دلم غم جدایی

دارم به دو دیده اشک بسیار

ای بیت خدا، خدانگهدار

 

وقتی که در این حرم رسیدم

پروندۀ جرم خویش دیدم

خجلت ز خدای خود کشیدم

گفتم حرم و من گنه‌کار؟

ای بیت خدا، خدانگهدار

 

ناگاه به گوش جان شنیدم

کی عبد ز خویش ناامیدم

بر معصیتت قلم کشیدم

تو عبدی و من خدای غفّار

ای بیت خدا، خدانگهدار

 

من عاشق رکن و مستجارم

اینجاست علی علی شعارم

با زادگه علی است کارم

رخسار نهاده‌ام به دیوار

ای بیت خدا، خدانگهدار

 

گفتم که در این حرم نشینم

تا یوسف فاطمه ببینم

از باغ رخش گلی بچینم

دردا که نشد سعادتم یار

ای بیت خدا، خدانگهدار

 

اینجا همه بود سوز و دردم

دل سوخت ز ناله‌‌های سردم

بر حال حسین گریه کردم

جاری شده اشک من به رخسار

ای بیت خدا، خدانگهدار

 

ای کعبه چرا عزیز زهرا

شد از تو جدا غریب و تنها

بنهاد شبانه سر به صحرا

تنها و غریب و بی کس و یار

ای بیت خدا، خدانگهدار

 

افسوس که چاره ایندارم

باید بروم سوی دیارم

من «میثمم» و امیدوارم

بخشی گنهم ز لطف بسیار

ای بیت خدا، خدانگهدار

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×