- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۸/۰۱
- بازدید: ۷۱۸۳
- شماره مطلب: ۹۱۱۶
-
چاپ
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
مرغ سحرم دانۀ اشکم شده دانه
پیوسته کشد از جگرم شعله زبانه
تن خسته و کوه گنهم بر روی شانه
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
مشتاق توام ورنه گدایی است بهانه
در را به رویم باز کن ای صاحب خانه
من عبد نمکخوار نمکدان شکن هستم
گشتم خجل از توبه، ز بس توبه شکستم
باز آمدهام بر در عفو تو نشستم
هر چند بدم، عبد گنهکار تو هستم
از بندگیم غیر گنه نیست نشانه
در را به رویم باز کن ای صاحب خانه
بیچاره و درماندهام ای دوست، نگاهی
با کوه گنه آمده سویت پر کاهی
غیر از سر کوی تو مرا نیست پناهی
سبحانک یا سیدی العفو، الهی
العفو که جز عفو توام نیست بهانه
در را به رویم باز کن ای صاحب خانه
سوگند به اشک سحر فاطمه یارب
سوگند به جان پدر فاطمه یارب
سوگند به سوز جگر فاطمه، یارب
سوگند به خون پسر فاطمه، یارب
با اشک، مرا پاک کن ای حی یگانه
در را به رویم باز کن ای صاحب خانه
یا من سبقت رحمتک ای خالق داور
سوگند به العفو شب ساقی کوثر
سوگند به پیشانی مجروح پیمبر
العفو، که از وعدۀ عفو تو مکرّر
در باغ دلم زد گل امّید جوانه
در را به رویم باز کن ای صاحب خانه
با عفو تو جرمی نبود جرم دو عالم
آرد گنه خلق زلطف و کرمت کم
بوده است گناه از من و عفو از تو دمادم
هرگز نگذارد کرم و لطف تو «میثم»
از کوی تو گردد به سوی نار روانه
در را به رویم باز کن ای صاحب خانه
-
بر حال حسین گریه کردم
ای بیت خدا، خدانگهدار
ای محفل عاشقان بیدار
ای سنگ نشان کوی دلدار
افسوس که با دو چشم خونبار
من از تو جدا شوم دگر بار
ای بیت خدا، خدانگهدار
-
صفایی ز آب فراتم بده
خداحافظ ای کعبه، ای بزم یار
خداحافظ ای بیت پروردگار
خداحافظ ای محفل اهل راز
خداحافظ ای قبلهام در نماز
-
حج عبّاس تو در علقمه بود
کعبه، ای بیت خداوند جلیل
ای به سنگت، اثر پای خلیل
کعبه، ای خانۀ امّید همه
کعبه، ای مرکز توحید همه
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
مرغ سحرم دانۀ اشکم شده دانه
پیوسته کشد از جگرم شعله زبانه
تن خسته و کوه گنهم بر روی شانه
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
مشتاق توام ورنه گدایی است بهانه
در را به رویم باز کن ای صاحب خانه
من عبد نمکخوار نمکدان شکن هستم
گشتم خجل از توبه، ز بس توبه شکستم
باز آمدهام بر در عفو تو نشستم
هر چند بدم، عبد گنهکار تو هستم
از بندگیم غیر گنه نیست نشانه
در را به رویم باز کن ای صاحب خانه
بیچاره و درماندهام ای دوست، نگاهی
با کوه گنه آمده سویت پر کاهی
غیر از سر کوی تو مرا نیست پناهی
سبحانک یا سیدی العفو، الهی
العفو که جز عفو توام نیست بهانه
در را به رویم باز کن ای صاحب خانه
سوگند به اشک سحر فاطمه یارب
سوگند به جان پدر فاطمه یارب
سوگند به سوز جگر فاطمه، یارب
سوگند به خون پسر فاطمه، یارب
با اشک، مرا پاک کن ای حی یگانه
در را به رویم باز کن ای صاحب خانه
یا من سبقت رحمتک ای خالق داور
سوگند به العفو شب ساقی کوثر
سوگند به پیشانی مجروح پیمبر
العفو، که از وعدۀ عفو تو مکرّر
در باغ دلم زد گل امّید جوانه
در را به رویم باز کن ای صاحب خانه
با عفو تو جرمی نبود جرم دو عالم
آرد گنه خلق زلطف و کرمت کم
بوده است گناه از من و عفو از تو دمادم
هرگز نگذارد کرم و لطف تو «میثم»
از کوی تو گردد به سوی نار روانه
در را به رویم باز کن ای صاحب خانه