- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۷/۰۱
- بازدید: ۲۵۸۱
- شماره مطلب: ۸۹۰۸
-
چاپ
مقیم میخانه
بسمالکریم من هو إحسانه قدیم
ما را نگار، کرد به میخانهاش مقیم
بوی لباس خونی ارباب میرسد
صوت حزین مادر سادات، بگذریم
من آمدم که با همۀ روسیاهیام
راهم دهید با همۀ پرگناهیام
اصلا خودت بگو که چه خاکی به سر کنم؟
یک روز اگر برانی و من را نخواهیام
اشکم چکید و سنگ دلم را لطیف کرد
نام حسین، شغل مرا هم شریف کرد
غفلتزده به ماه عزا آمدم ولی
زهرا رسید و کار مرا هم ردیف کرد
از سوی فاطمه که به سائل نظر شود
چشمش میان روضۀ ارباب، تر شود
عاشق اگر که گشنه بخوابد عجیب نیست
هیهات بیحسین، شب ما سحر شود
از خاک قتلگاه برایم بیاورید
در روضه اشک و آه برایم بیاورید
پرچم بیاورید، کتیبه بیاورید
پیراهن سیاه برایم بیاورید
من مات ماتم تو بمانم، مرا بس است
در راه محکم تو بمانم، مرا بس است
ثروت، مقام، شهرت دنیا نخواستم
در زیر پرچم تو بمانم مرا بس است
فریاد و بحث ماست فقط مکتب حسین
استاد درس ماست فقط زینب حسین
با لعن بر یزید فقط آب میخوریم
لبتشنه میشویم به یاد لب حسین
آقا اگر نبود شفیقی نداشتیم
سوی خدای خویش طریقی نداشتیم
«نعم الامیر» ما شده «نعم الرفیق» ما
آقا اگر نبود، رفیقی نداشتیم
بینام یار، نار گلستان نمیشود
بیکربلا بهشت که رضوان نمیشود
صد بار گفتهایم که ذکری برای ما
مثل حسین، موجب غفران نمیشود
-
مور و سلیمان
وقتی گناه شهر مرا از تو دور کرد
باید برات کرب و بلا جفت و جور کرد
صد بار عقل از سر من رفت، چون نسیم
از سوی کربلای تو یک بار عبور کرد
-
زینت دوش تو حسین و حسن
شمس رویت همیشه تابنده است
ابرویت ذوالفقار برنده است
دلت از مهر و عشق آکنده است
نام احمد تو را برازنده است
یا محمد، که هر دو زیبنده است
-
تو بزرگی و مرام تو نبخشیدن نیست
رنگ از چهره پریده است، خودت میدانی
عرق شرم چکیده است، خودت میدانی
پشت این خانه گدا آمده و با گریه
دست یاری طلبیده است، خودت میدانی
-
کرب و بلاییام کن
بر نفس خود دچارم، یابن الحسن اغثنی
عبدی خرابکارم، یابن الحسن اغثنی
در غفلت از قیامت، با شعلۀ جهالت
آتش گرفته بارم، یابن الحسن اغثنی
مقیم میخانه
بسمالکریم من هو إحسانه قدیم
ما را نگار، کرد به میخانهاش مقیم
بوی لباس خونی ارباب میرسد
صوت حزین مادر سادات، بگذریم
من آمدم که با همۀ روسیاهیام
راهم دهید با همۀ پرگناهیام
اصلا خودت بگو که چه خاکی به سر کنم؟
یک روز اگر برانی و من را نخواهیام
اشکم چکید و سنگ دلم را لطیف کرد
نام حسین، شغل مرا هم شریف کرد
غفلتزده به ماه عزا آمدم ولی
زهرا رسید و کار مرا هم ردیف کرد
از سوی فاطمه که به سائل نظر شود
چشمش میان روضۀ ارباب، تر شود
عاشق اگر که گشنه بخوابد عجیب نیست
هیهات بیحسین، شب ما سحر شود
از خاک قتلگاه برایم بیاورید
در روضه اشک و آه برایم بیاورید
پرچم بیاورید، کتیبه بیاورید
پیراهن سیاه برایم بیاورید
من مات ماتم تو بمانم، مرا بس است
در راه محکم تو بمانم، مرا بس است
ثروت، مقام، شهرت دنیا نخواستم
در زیر پرچم تو بمانم مرا بس است
فریاد و بحث ماست فقط مکتب حسین
استاد درس ماست فقط زینب حسین
با لعن بر یزید فقط آب میخوریم
لبتشنه میشویم به یاد لب حسین
آقا اگر نبود شفیقی نداشتیم
سوی خدای خویش طریقی نداشتیم
«نعم الامیر» ما شده «نعم الرفیق» ما
آقا اگر نبود، رفیقی نداشتیم
بینام یار، نار گلستان نمیشود
بیکربلا بهشت که رضوان نمیشود
صد بار گفتهایم که ذکری برای ما
مثل حسین، موجب غفران نمیشود