- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۷/۰۱
- بازدید: ۳۱۰۳
- شماره مطلب: ۸۸۸۴
-
چاپ
روضۀ فاش از رخ مستور میگیریم ما
نان گرم روضه را از شور میگیریم ما
از تنور سرد دوزخ، نور میگیریم ما
سردر هر بیت، پرچم میزنیم از اشک خویش
آخر شیرین زبانی، شور میگیریم ما
از «شب اول»، چو مسلم، کوچه گرد کوفهایم
تو بگو آئینه، پیش کور میگیریم ما
فصل ماهیگیری ار رود گلآلود وفاست
پیش پای چشم مردم، تور میگیریم ما
در «شب دوم» صدای کاروان را بشنوید!
حال موسی را خبر از طور میگیریم ما
شد «شب سوم»، بساط گریههامان جور شد
پس سراغ سیلی ناجور میگیریم ما
شاعریم و تورمان کرده است خاتون حسین!
روضۀ فاش از رخ مستور میگیریم ما
یک «شب سوم» برای درک این روضه، کم است
جسم زهرا را مثال از حور میگیریم ما
شاعریم و با رقیه، اهل مضمون میشویم
پیش نور چهرهاش منشور میگیریم ما
در «شب چارم» فقط: «دایی حسن»، «دایی حسین»
هر دو خواهر زاده را منظور میگیریم ما
در حنابندان قاسم، از حسن جان حسین
حاجت خود، چشم دشمن، کور! میگیریم ما
ما عوامیم و شب قاسم، اگر کل میکشیم
روضهای گمگشته را مشهور میگیریم ما
تا شب هشتم اگر عمر خماری راه داد
شیشه شیشه در بغل، انگور میگیریم ما
ای به قربان شب هشتم، در آغوش عبا،
آنچه باقی مانده از ساطور میگیریم ما
دست تاسوعا، به ذوق تشنگی پا میدهد
از لب مافوق خود، دستور میگیریم ما
ردّ دست ماه، روی چوب پرچم مانده است
مرز و بوم روضه را هاشور میگیریم ما
شد شب آخر! مناجات از عسل شیرینتر است
خیمهها را کندوی زنبور میگیریم ما
صبح عاشوراست! دسته دسته مطرب میشویم
طبل و نی، سنج و دقل، شیپور میگیریم ما
صبح عاشورا چه نزدیک است راه خیمهها!
راه گودال است آنکه دور میگیریم ما!
صبح عاشورا علی اصغر کفن پوشیده است!
از دل گهواره، راه گور میگیریم ما
-
کسی ز عهدۀ این روضه، برنمیآید
تو دست شستهای ای عشق، از ملال خودت
حسین، دغدغهات بود و بی خیال خودت
حسین، حرّی اگر داشت، من تو را حرّم!
ببند زخم سرم را به دستمال خودت
-
تماشا میکنم از بین انگشتان بهشتش را
اذان سرمه میگویند در چشم شبستانش
صدای صبح میپیچید به صحن شبنمستانش
ز فرط تازگی زخم خدا را بیکفن دیدم
شنیدم با حصیر کهنه نتوان کرد پنهانش
-
نان روضه
نان گرم روضه را از شور میگیریم ما
از تنور سرد دوزخ، نور میگیریم ما
سردر هر بیت، پرچم میزنیم از اشک خویش
آخر شیرین زبانی، شور میگیریم ما
روضۀ فاش از رخ مستور میگیریم ما
نان گرم روضه را از شور میگیریم ما
از تنور سرد دوزخ، نور میگیریم ما
سردر هر بیت، پرچم میزنیم از اشک خویش
آخر شیرین زبانی، شور میگیریم ما
از «شب اول»، چو مسلم، کوچه گرد کوفهایم
تو بگو آئینه، پیش کور میگیریم ما
فصل ماهیگیری ار رود گلآلود وفاست
پیش پای چشم مردم، تور میگیریم ما
در «شب دوم» صدای کاروان را بشنوید!
حال موسی را خبر از طور میگیریم ما
شد «شب سوم»، بساط گریههامان جور شد
پس سراغ سیلی ناجور میگیریم ما
شاعریم و تورمان کرده است خاتون حسین!
روضۀ فاش از رخ مستور میگیریم ما
یک «شب سوم» برای درک این روضه، کم است
جسم زهرا را مثال از حور میگیریم ما
شاعریم و با رقیه، اهل مضمون میشویم
پیش نور چهرهاش منشور میگیریم ما
در «شب چارم» فقط: «دایی حسن»، «دایی حسین»
هر دو خواهر زاده را منظور میگیریم ما
در حنابندان قاسم، از حسن جان حسین
حاجت خود، چشم دشمن، کور! میگیریم ما
ما عوامیم و شب قاسم، اگر کل میکشیم
روضهای گمگشته را مشهور میگیریم ما
تا شب هشتم اگر عمر خماری راه داد
شیشه شیشه در بغل، انگور میگیریم ما
ای به قربان شب هشتم، در آغوش عبا،
آنچه باقی مانده از ساطور میگیریم ما
دست تاسوعا، به ذوق تشنگی پا میدهد
از لب مافوق خود، دستور میگیریم ما
ردّ دست ماه، روی چوب پرچم مانده است
مرز و بوم روضه را هاشور میگیریم ما
شد شب آخر! مناجات از عسل شیرینتر است
خیمهها را کندوی زنبور میگیریم ما
صبح عاشوراست! دسته دسته مطرب میشویم
طبل و نی، سنج و دقل، شیپور میگیریم ما
صبح عاشورا چه نزدیک است راه خیمهها!
راه گودال است آنکه دور میگیریم ما!
صبح عاشورا علی اصغر کفن پوشیده است!
از دل گهواره، راه گور میگیریم ما