- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۷/۰۱
- بازدید: ۱۳۷۱
- شماره مطلب: ۸۷۵۰
-
چاپ
به برق سکه، بهار وفایشان پاییز
نماز و روزۀ شکدار و حج حیرانی
شده جدیدترین شیوۀ مسلمانی
هزار خدعه و نیرنگ کار روزانه
قنوتهای شب و سجدههای طولانی
نه اعتماد به لبهای دائم الذکر است
نه اعتبار به آن پینههای پیشانی
حساب سود و زیان برده خواب را از چشم
زبان به لقلقۀ آیههای قرآنی
به برق سکه، بهار وفایشان پاییز
درخت وعدهشان میوهاش پشیمانی
مجاهدان مسیر تزلزل و تردید
مبلغان دورویی و سست پیمانی
حریصهای به ظاهر بریده از دنیا
که نیست در دلشان هیچ رحم و وجدانی
نوشتهام که بیایی، ولی نیا! برگرد
که این بساط نباشد برای مهمانی
نیا که چشم به راه رسیدنت هستند
سه شعبه، نیزه و شمشیرهای برانی
نداشت عشق تو جز مبتلا شدن، راهی
به غیر مرگ غم تو نداشت تاوانی
اگر که نالۀ مسلم نکرد تأثیری
دلم خوش است در این لحظههای پنهانی،
مرا تو بر سر دار العماره میبینی
مرا تو سوی خودت با اشاره میخوانی
-
داغ تنهایی
میسوزم و چون آتشی در احتراقم
آه ای اجل از چه نمیآیی سراغم؟
این دشت نیت کرده یارم را بگیرد
ای مرگ مرهم شو بر این زخم فراقم
-
ستارگان من
غم جدایی تو کرده قصد جان مرا
غمیکه سوخته تا مغز استخوان مرا
از آن زمان که به دنیا قدم گذاشتهام
عجین به داغ نوشتند داستان مرا
-
السّلام علیک یا علی بن الحسین
برو ولی به تو ای گل سفر نمیآید
که این دل از پس داغ تو بر نمیآید
به خون نشسته دلم، اشک من گواه من است
که غیر خون دل از چشم تر نمیآید
به برق سکه، بهار وفایشان پاییز
نماز و روزۀ شکدار و حج حیرانی
شده جدیدترین شیوۀ مسلمانی
هزار خدعه و نیرنگ کار روزانه
قنوتهای شب و سجدههای طولانی
نه اعتماد به لبهای دائم الذکر است
نه اعتبار به آن پینههای پیشانی
حساب سود و زیان برده خواب را از چشم
زبان به لقلقۀ آیههای قرآنی
به برق سکه، بهار وفایشان پاییز
درخت وعدهشان میوهاش پشیمانی
مجاهدان مسیر تزلزل و تردید
مبلغان دورویی و سست پیمانی
حریصهای به ظاهر بریده از دنیا
که نیست در دلشان هیچ رحم و وجدانی
نوشتهام که بیایی، ولی نیا! برگرد
که این بساط نباشد برای مهمانی
نیا که چشم به راه رسیدنت هستند
سه شعبه، نیزه و شمشیرهای برانی
نداشت عشق تو جز مبتلا شدن، راهی
به غیر مرگ غم تو نداشت تاوانی
اگر که نالۀ مسلم نکرد تأثیری
دلم خوش است در این لحظههای پنهانی،
مرا تو بر سر دار العماره میبینی
مرا تو سوی خودت با اشاره میخوانی