- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۱۰/۱۵
- بازدید: ۱۸۰۶
- شماره مطلب: ۸۵۵
-
چاپ
بر نیزه، ای شرار تکلم چه میکنی؟
ساکت نساز شور کسی را تو بعد از این
خاضع نکن غرور کسی را تو بعد از این
با نیزه در کلام شریفم دویدهای
بر هم نزن حضور کسی را تو بعد از این
کار سرای خلق به شاهان نیامده
روشن نکن تنور کسی را تو بعد از این
بازی نکن شبیه دلم با دل کسی
نشکن دگر بلور کسی را تو بعد از این
بر نیزه، ای شرار تکلم چه میکنی
روشن مساز طور کسی را تو بعد از این
-
سلطان کربلا حسن است
دعای زندهدلان صبح و شام یا حسن است
که موی تیره و روی سپید با حسن است
حسین میشنوم هرچه یاحسن گویم
دو کوه هست ولی کوه بیصدا حسن است -
شور و شیرین
به یاد آن لب شیرین که مصطفی بوسید
ز پا درآورد آخر سرشک شور مرا
-
حاصل عمر
یک مصرع است حاصل عمری که داشتم:
یار آمد و گرفت و به بندم کشید و برد
-
بساط گریه
«تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردۀ گزند مباد»
شنیدهام که گدا موج میزند به درت
سرای جود تو خالی ز مستمند مباد
بر نیزه، ای شرار تکلم چه میکنی؟
ساکت نساز شور کسی را تو بعد از این
خاضع نکن غرور کسی را تو بعد از این
با نیزه در کلام شریفم دویدهای
بر هم نزن حضور کسی را تو بعد از این
کار سرای خلق به شاهان نیامده
روشن نکن تنور کسی را تو بعد از این
بازی نکن شبیه دلم با دل کسی
نشکن دگر بلور کسی را تو بعد از این
بر نیزه، ای شرار تکلم چه میکنی
روشن مساز طور کسی را تو بعد از این