مشخصات شعر

درد بی درمان

پایم حریف خار مغیلان نمی‌شود

دست شکسته یار گریبان نمی‌شود

 

گیسو نمانده تا که پریشانم کنم تو را

آری، سر رقیه پریشان نمی‌شود

 

دستی که می‌شناسم از این قوم بی­ حیا

راضی به جز شکستن دندان نمی‌شود

 

گفتم شبیه روی تو خاکسترین شوم

دیدم که جز به آتش دامان نمی‌شود

 

تا مغز استخوان تن من سیه شده

دردی است در رقیه که درمان نمی‌شود

درد بی درمان

پایم حریف خار مغیلان نمی‌شود

دست شکسته یار گریبان نمی‌شود

 

گیسو نمانده تا که پریشانم کنم تو را

آری، سر رقیه پریشان نمی‌شود

 

دستی که می‌شناسم از این قوم بی­ حیا

راضی به جز شکستن دندان نمی‌شود

 

گفتم شبیه روی تو خاکسترین شوم

دیدم که جز به آتش دامان نمی‌شود

 

تا مغز استخوان تن من سیه شده

دردی است در رقیه که درمان نمی‌شود

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×