- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۱۱/۰۹
- بازدید: ۳۵۵۸
- شماره مطلب: ۸۳۱
-
چاپ
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
گر سر ما به قدوم تو دوان خواهد شد
دوش ما راحت از این بار گران خواهد شد
به بلندای قدت بر تو سلامی دادم
زین بلندی ادب مسلم عیان خواهد شد
از خدا خواستهام ذبح منای تو شوم
زدهام فالی و امروز همان خواهد شد
قسمتم نیست که نوشم قدحی آب روان
عید قربان من اکنون رمضان خواهد شد
سنگ بر روی هلال تو نمایند حلال
سر تو بر سر دروازه نشان خواهد شد
چون سر نی سرگیسوی تو بیتاب شود
«نفس باد صبا مشکفشان خواهد شد»
به دو ابروی تو سوگند که در مکّه بمان
وزنه هر قبلهنما رقصکنان خواهد شد
بر سر دارالاماره جگرم میسوزد
که جگرگوشۀ زهرا به سنان خواهد شد
زینب خسته هراسان سکینه بشود
«چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد»
روزی آید که کشی تیر برون از دل خویش
قامت زینبت از غصّه کمان خواهد شد
-
سلطان کربلا حسن است
دعای زندهدلان صبح و شام یا حسن است
که موی تیره و روی سپید با حسن است
حسین میشنوم هرچه یاحسن گویم
دو کوه هست ولی کوه بیصدا حسن است -
شور و شیرین
به یاد آن لب شیرین که مصطفی بوسید
ز پا درآورد آخر سرشک شور مرا
-
حاصل عمر
یک مصرع است حاصل عمری که داشتم:
یار آمد و گرفت و به بندم کشید و برد
-
بساط گریه
«تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردۀ گزند مباد»
شنیدهام که گدا موج میزند به درت
سرای جود تو خالی ز مستمند مباد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
گر سر ما به قدوم تو دوان خواهد شد
دوش ما راحت از این بار گران خواهد شد
به بلندای قدت بر تو سلامی دادم
زین بلندی ادب مسلم عیان خواهد شد
از خدا خواستهام ذبح منای تو شوم
زدهام فالی و امروز همان خواهد شد
قسمتم نیست که نوشم قدحی آب روان
عید قربان من اکنون رمضان خواهد شد
سنگ بر روی هلال تو نمایند حلال
سر تو بر سر دروازه نشان خواهد شد
چون سر نی سرگیسوی تو بیتاب شود
«نفس باد صبا مشکفشان خواهد شد»
به دو ابروی تو سوگند که در مکّه بمان
وزنه هر قبلهنما رقصکنان خواهد شد
بر سر دارالاماره جگرم میسوزد
که جگرگوشۀ زهرا به سنان خواهد شد
زینب خسته هراسان سکینه بشود
«چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد»
روزی آید که کشی تیر برون از دل خویش
قامت زینبت از غصّه کمان خواهد شد