- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۷/۰۱
- بازدید: ۲۱۸۰
- شماره مطلب: ۸۳۰۹
-
چاپ
اشک سحر
اگر تو آه کشی خشک و تر نمیماند
اگر تو گریه کنی که جگر نمیماند
بیا و آه مکش با حرارت جگرت
که از مجالس روضه اثر نمیماند
نفس بزن که نفسهای آخرم برسد
که بی تو این نفس مختصر نمیماند
چنان شکسته شدی که شبیه زهرایی
که چون تو دست کسی بر کمر نمیماند
لباس مشکیمان را فقط کفن بکنید
برای ما که از این بیشتر نمیماند
به درد آخرت ما نخورد جز گریه
که هیچ چیز چو اشک سحر نمیماند
غنیمت است نشستن میان این روضه
که عمر میرود و اینقدر نمیماند
هر آنچه خرج کنی صد برابرش ببری
در این معامله حرف ضرر نمیماند
تمام حاجت ما را نگفته زهرا داد
که مادر از دل ما بی خبر نمیماند
رسید قافله و خواهری پیاده نشد
به گریه گفت که زینب دگر نمیماند
نگاه کرد به اکبر: حسین جان علی
به جان تو که ز باغت ثمر نمیماند
اگر پدر برود میشود پسر باشد
اگر پسر برود، نه پدر نمیماند
-
عشق اسطرلاب مردان خداست
هرچه بادا باد! اما عشق باد
عشق بادا، عشق بادا، عشق باد
جوهر این عاشقیها عشق باد
کار دنیا کار فردا عشق باد
عقل رفت و گفت تنها عشق باد
-
ز اوج شانۀ او آسمان به خاک افتاد
خدا زمین و زمان را دوباره حیران ساخت
تمام شوکت خود را به شکل انسان ساخت
به دست قدرت خود، خلقتی شگفت آورد
گرفت پرده ز رویی، جهان گلستان ساخت
-
ماه پر آفتاب
دلی دارم و خانۀ بوتراب است
سری دارم و خاک عالیجناب است
عوض کرده روز و شبم جای خود را
که ماهی دمیده پر از آفتاب است
-
ارمنی آمد و مسلمان شد
گرچه سرگرم کسب و کارش بود
نان خور رزق کار و بارش بود
او که با عالم خودش میساخت
روز و شب با غم خودش میساخت
اشک سحر
اگر تو آه کشی خشک و تر نمیماند
اگر تو گریه کنی که جگر نمیماند
بیا و آه مکش با حرارت جگرت
که از مجالس روضه اثر نمیماند
نفس بزن که نفسهای آخرم برسد
که بی تو این نفس مختصر نمیماند
چنان شکسته شدی که شبیه زهرایی
که چون تو دست کسی بر کمر نمیماند
لباس مشکیمان را فقط کفن بکنید
برای ما که از این بیشتر نمیماند
به درد آخرت ما نخورد جز گریه
که هیچ چیز چو اشک سحر نمیماند
غنیمت است نشستن میان این روضه
که عمر میرود و اینقدر نمیماند
هر آنچه خرج کنی صد برابرش ببری
در این معامله حرف ضرر نمیماند
تمام حاجت ما را نگفته زهرا داد
که مادر از دل ما بی خبر نمیماند
رسید قافله و خواهری پیاده نشد
به گریه گفت که زینب دگر نمیماند
نگاه کرد به اکبر: حسین جان علی
به جان تو که ز باغت ثمر نمیماند
اگر پدر برود میشود پسر باشد
اگر پسر برود، نه پدر نمیماند