- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۷/۰۱
- بازدید: ۳۰۳۱
- شماره مطلب: ۸۲۹۸
-
چاپ
چشم زمزم
روی پیکر سری داشتی، یادته؟
رگای حنجری داشتی، یادته؟
من یه روز بابایی داشتم، یادمه
تو یه روز دختری داشتی، یادته؟
ناخنام شکسته، پام زخمی شده
خیلی داد زدم، صدام زخمی شده
نمیشه برات بابا بابا کنم
حق بده آخه لبام زخمی شده
بدتر از حال همه حال منه
قاتلت با نیزه دنبال منه
دختری که میکشه پیرهنمو
چادر روی سرش مال منه
چشم زمزمو دیگه میخوام چیکار؟
موی درهمو دیگه میخوام چیکار؟
وقتی دستم به سرت نمیرسه
این قد خمو دیگه میخوام چیکار؟
دختر معصومتو که حد زدن
بعد اون حرفای خیلی بد زدن
گریه مسیحیا هم دراومد
به تنم تبرکا لگد زدن
نمیدونی که چیا دیدم بابا
داد زدن، بدجوری ترسیدم بابا
خودشون کباب بره خوردن و
من شبا گرسنه خوابیدم بابا
به دلم هی داره درد و غم میاد
با عذاب پلکای من رو هم میاد
بالا پایین کردنش کشته منو
دیگه اصلا از شتر بدم میاد
دختر تو رو با دعوا میبرن
دیگه جون نداره، اما میبرن
نکنه کنیزامون خبر بشن
ما رو بازار کنیزا میبرن
یزیدو وقتی دیدم آماده بود
با غرور جلوی ما لم داده بود
نمیگم هیچی، فقط اینو بدون
دلقکش خنده کنان وایساده بود
نه مسلمون بود و نه نماز میخوند
با چوبش روضه رو باز باز میخوند
آدمی که مسته بی حیا میشه
وقت قرآن خوندنت آواز میخوند
یکی روی مأذنه، اذون میداد
عمه داشت از یه قضیه جون میداد
بشکنه دستش، دیگه بلند نشه
نانجیب سکینه رو نشون میداد
-
حیف عباس، که توصیف به ظاهر بشود
محضر آب، دم از پاکی دریا نزنید
محضر خاک، دم از وسعت صحرا نزنید
تا زمانی که ندادید ضرر پای نگار
لاف بیهودۀ عاشق شدن اینجا نزنید
-
سزاوار گل، خندۀ خار نیست
سر خاک تو بی خبر آمدم
عزادارم و خون جگر آمدم
درست است بی بال و پر آمدم
به شوق تو اما، به سر آمدم
-
مصیبت نامه
ای سربلندی پیمبرها سر تو
تابیده مثل ماه بر دنیا، سر تو
رفتم تمام شهرها را با سر تو
دیدی رسیدم آخرش بالا سر تو
-
بر پای سفرۀ تو نشستیم یا حسن
پا از گلیم بیشتر انداخته گدا
وقتی به خاک پات، سر انداخته گدا
اطراف صحن بال و پر انداخته گدا
گر سوی گنبدت نظر انداخته گدا
چشم زمزم
روی پیکر سری داشتی، یادته؟
رگای حنجری داشتی، یادته؟
من یه روز بابایی داشتم، یادمه
تو یه روز دختری داشتی، یادته؟
ناخنام شکسته، پام زخمی شده
خیلی داد زدم، صدام زخمی شده
نمیشه برات بابا بابا کنم
حق بده آخه لبام زخمی شده
بدتر از حال همه حال منه
قاتلت با نیزه دنبال منه
دختری که میکشه پیرهنمو
چادر روی سرش مال منه
چشم زمزمو دیگه میخوام چیکار؟
موی درهمو دیگه میخوام چیکار؟
وقتی دستم به سرت نمیرسه
این قد خمو دیگه میخوام چیکار؟
دختر معصومتو که حد زدن
بعد اون حرفای خیلی بد زدن
گریه مسیحیا هم دراومد
به تنم تبرکا لگد زدن
نمیدونی که چیا دیدم بابا
داد زدن، بدجوری ترسیدم بابا
خودشون کباب بره خوردن و
من شبا گرسنه خوابیدم بابا
به دلم هی داره درد و غم میاد
با عذاب پلکای من رو هم میاد
بالا پایین کردنش کشته منو
دیگه اصلا از شتر بدم میاد
دختر تو رو با دعوا میبرن
دیگه جون نداره، اما میبرن
نکنه کنیزامون خبر بشن
ما رو بازار کنیزا میبرن
یزیدو وقتی دیدم آماده بود
با غرور جلوی ما لم داده بود
نمیگم هیچی، فقط اینو بدون
دلقکش خنده کنان وایساده بود
نه مسلمون بود و نه نماز میخوند
با چوبش روضه رو باز باز میخوند
آدمی که مسته بی حیا میشه
وقت قرآن خوندنت آواز میخوند
یکی روی مأذنه، اذون میداد
عمه داشت از یه قضیه جون میداد
بشکنه دستش، دیگه بلند نشه
نانجیب سکینه رو نشون میداد