- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۱۱/۱۹
- بازدید: ۹۷۵۲
- شماره مطلب: ۸۲۷
-
چاپ
این روزها حسین مرا زخم میزند
ما گریه میکنیم تمامی سال را
کامل نمیکنیم به جز این کمال را
خورشید جلوه زار معانی است پیش خلق
چشمی که سرکشد قدحی زآن جمال را
شبها نمیرسم که بیفتم بپای تو
نازل نکرده است خدا سیب کال را
گریه کنیم بهر زمانی که نیستیم
انبار میکنیم سرشک زلال را
این روزها حسین مرا زخم میزند
شاید که بشکند پر و بال وبال را
اصلاً که گفته است نباید ببینمت
پاسخ نداد هیچ کسی این سؤال را
زخم حبیب را ندهم دست این و آن
کس جز شرر رفو نکند اشتعال را
عاشق جگر نداشت که آید سراغ تو
از بس به رخ کشید جمالت جلال را
-
سلطان کربلا حسن است
دعای زندهدلان صبح و شام یا حسن است
که موی تیره و روی سپید با حسن است
حسین میشنوم هرچه یاحسن گویم
دو کوه هست ولی کوه بیصدا حسن است -
شور و شیرین
به یاد آن لب شیرین که مصطفی بوسید
ز پا درآورد آخر سرشک شور مرا
-
حاصل عمر
یک مصرع است حاصل عمری که داشتم:
یار آمد و گرفت و به بندم کشید و برد
-
بساط گریه
«تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردۀ گزند مباد»
شنیدهام که گدا موج میزند به درت
سرای جود تو خالی ز مستمند مباد
این روزها حسین مرا زخم میزند
ما گریه میکنیم تمامی سال را
کامل نمیکنیم به جز این کمال را
خورشید جلوه زار معانی است پیش خلق
چشمی که سرکشد قدحی زآن جمال را
شبها نمیرسم که بیفتم بپای تو
نازل نکرده است خدا سیب کال را
گریه کنیم بهر زمانی که نیستیم
انبار میکنیم سرشک زلال را
این روزها حسین مرا زخم میزند
شاید که بشکند پر و بال وبال را
اصلاً که گفته است نباید ببینمت
پاسخ نداد هیچ کسی این سؤال را
زخم حبیب را ندهم دست این و آن
کس جز شرر رفو نکند اشتعال را
عاشق جگر نداشت که آید سراغ تو
از بس به رخ کشید جمالت جلال را
سلام بر حسین