مشخصات شعر

مسیح نَفَس

تا می‌دمد از یاد تو در شهر نشان‌ها          
در معرضِ عطر کلماتند دهان‌ها


بوی تن تو با نَفَس خاک چه کَردَست     
کِامروز پر از بوی بهشتند جوان‌ها


دیروز چشیدست زمین طعم تو، امروز      
ذرّات تو را تجزیه کرده ست به جان‌ها


ای کاش زمین خون تو را ترجمه می‌کرد   
تا با گلِ خورشید می‌آمیخت دهان‌ها


از تیغ گرفتند تَنَت را و سپردند                
در آن سوی مقتل به کَمان‌ها و گَمان‌ها


ای زندۀ جاوید! همان روز سرت را            
از نیزه ربودند و سپردند به آن‌ها


گفتند فقط از لب و دندان و ندادند          
از ردّ نَفَس‌هایِ شهیدِ تو نشان‌ها


ای کاش مسیحِ نَفَسَت، روح بریزد        
در کالبدِ منجمدِ مرثیه خوان‌ها

مسیح نَفَس

تا می‌دمد از یاد تو در شهر نشان‌ها          
در معرضِ عطر کلماتند دهان‌ها


بوی تن تو با نَفَس خاک چه کَردَست     
کِامروز پر از بوی بهشتند جوان‌ها


دیروز چشیدست زمین طعم تو، امروز      
ذرّات تو را تجزیه کرده ست به جان‌ها


ای کاش زمین خون تو را ترجمه می‌کرد   
تا با گلِ خورشید می‌آمیخت دهان‌ها


از تیغ گرفتند تَنَت را و سپردند                
در آن سوی مقتل به کَمان‌ها و گَمان‌ها


ای زندۀ جاوید! همان روز سرت را            
از نیزه ربودند و سپردند به آن‌ها


گفتند فقط از لب و دندان و ندادند          
از ردّ نَفَس‌هایِ شهیدِ تو نشان‌ها


ای کاش مسیحِ نَفَسَت، روح بریزد        
در کالبدِ منجمدِ مرثیه خوان‌ها

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×