مشخصات شعر

گیسوی سوخته

دیدن گریۀ او داد زدن هم دارد

سر که باشد، بغلش حال سخن هم دارد

 

زحمت شانه نکش عمه، برایش دیر است

گیسوی سوخته، کوتاه شدن هم دارد

 

کاش عادت به روی شانه نمی‌کرد سه سال

بند زنجیر شدن، درد بدن هم دارد

 

ناخن پیرزنی بر رخ او جا انداخت

کاش می‌گفت کسی: بچه زدن هم دارد؟

 

ساربان ضربۀ دستش چقدر سنگین است

تازه انگشتر او سنگ یمن هم دارد

 

زخم‌های سر و روی پدرش را که شمرد

گفت با عمه: چرا زخم دهن هم دارد؟

 

حرمله چشم چران است، بدم می‌آید

مثل زجر است ببین، دست بزن هم دارد

 

چادر پارۀ او را به روی دست گرفت

عمه‌اش گفت به غساله: کفن هم دارد

 

گیسوی سوخته

دیدن گریۀ او داد زدن هم دارد

سر که باشد، بغلش حال سخن هم دارد

 

زحمت شانه نکش عمه، برایش دیر است

گیسوی سوخته، کوتاه شدن هم دارد

 

کاش عادت به روی شانه نمی‌کرد سه سال

بند زنجیر شدن، درد بدن هم دارد

 

ناخن پیرزنی بر رخ او جا انداخت

کاش می‌گفت کسی: بچه زدن هم دارد؟

 

ساربان ضربۀ دستش چقدر سنگین است

تازه انگشتر او سنگ یمن هم دارد

 

زخم‌های سر و روی پدرش را که شمرد

گفت با عمه: چرا زخم دهن هم دارد؟

 

حرمله چشم چران است، بدم می‌آید

مثل زجر است ببین، دست بزن هم دارد

 

چادر پارۀ او را به روی دست گرفت

عمه‌اش گفت به غساله: کفن هم دارد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×