- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۵/۰۱
- بازدید: ۸۷۶۹
- شماره مطلب: ۷۶۹۱
-
چاپ
دست شماست روزی کرب و بلای من
من بی دل آمدم که تو دلدار من شوی
غمدیده آمدم که تو غمخوار من شوی
شادم که در حریم تو افتاده بار من
آیا شود ز لطف، خریدار من شوی؟
خود را ز راه دور کشاندم به کوی تو
دلخسته آمدم که مددکار من شوی
هر طور راحتی، بزن، اما نمیروم
این بار آمدم که فقط یار من شوی
من ورشکستۀ گنهم، میشود شبی
یوسف شوی و گرمی بازار من شوی؟
عمرم به باد رفته، به داد دلم برس
من آمدم که مونس من یار من شوی
آقاییام همیشه ز سلطانی شماست
یک عمر نوکرم که تو سالار من شوی
خوانم میان صحن تو تا روضۀ حسین
گویا که از وفا تو گرفتار من شوی
پیچیده باز در حرم تو صدای من
دست شماست روزی کرب و بلای من
-
صلابت حیدری
تاج امامت است به روی سر شما
خیل ملائکند به دور و بر شما
قربان چهرهات که تجلی مصطفاست
قربان آن صلابت چون حیدر شما
-
پسر سوم زهرای تو، عبّاس شده
سحر مکه صفای دگری پیدا کرد
ناله سوخته دلها، اثری پیدا کرد
کعبه میخواست که دل را ز بتان پاک کند
دید فرزند خلیل و جگری پیدا کرد
-
آیههای کوثر
برخیز ای جوان! سر خود بر زمین مکش
تو زخم دیدهای، پر خود بر زمین مکش
ای مادریتر از همه، کم دست و پا بزن
پهلو شبیه مادر خود بر زمین مکش
-
خسوف قمر
عدهای بی سر و پا دور و برش خندیدند
پاسخ ناله و سوز و جگرش، خندیدند
مادری بود و جوان مرگ شد و آخر کار
همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند
دست شماست روزی کرب و بلای من
من بی دل آمدم که تو دلدار من شوی
غمدیده آمدم که تو غمخوار من شوی
شادم که در حریم تو افتاده بار من
آیا شود ز لطف، خریدار من شوی؟
خود را ز راه دور کشاندم به کوی تو
دلخسته آمدم که مددکار من شوی
هر طور راحتی، بزن، اما نمیروم
این بار آمدم که فقط یار من شوی
من ورشکستۀ گنهم، میشود شبی
یوسف شوی و گرمی بازار من شوی؟
عمرم به باد رفته، به داد دلم برس
من آمدم که مونس من یار من شوی
آقاییام همیشه ز سلطانی شماست
یک عمر نوکرم که تو سالار من شوی
خوانم میان صحن تو تا روضۀ حسین
گویا که از وفا تو گرفتار من شوی
پیچیده باز در حرم تو صدای من
دست شماست روزی کرب و بلای من