- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۵/۰۱
- بازدید: ۵۶۶۸
- شماره مطلب: ۷۶۸۷
-
چاپ
دل از تو کرب و بلای حسین میخواهد
برای آمدنت نجمه بیقرارت بود
هزار سرّ مگو دید و رازدارت بود
مدینه شاهد شب زنده داری موسی
تمام بارقهها نیز در مدارت بود
ارادۀ ازلی با علی رقم خورده
رضای حق به رضای تو اعتبارت بود
چقدر پاقدم تو فرشته خلق شده
نگاه فاطمه ازعرش در زیارت بود
شنید حضرت یکتا شهادتینت را
یقین که حضرت جبریل هم کنارت بود
تو پارۀ تن پیغمبر خدا هستی
شبیه فاطمه شأن بزرگوارت بود
تو آمدی که ولایت شود به تو کامل
خوش آمدی که امامت در انتظارت بود
اگر نبود ندای حدیث سلسلهات
چگونه سلسلۀ شیعه رستگارت بود
خدا ادامۀ موسی بن جعفرت خوانده
و اوست نور دو چشم پیمبرت خوانده
تو انتفاضۀ الله اکبری آقا
تو خیزش هنر دین داوری آقا
تو انقلاب جدیدی ز دین به پاکردی
یقین حکومت دین را تو رهبری آقا
تو نور قافلۀ راسخون فی العلمی
تویی که عالم آل پیمبری آقا
به رغم دشمن دیرینۀ بنی هاشم
تو از الست ولیعهد حیدری آقا
قسم به سورۀ کوثر که بعد مادر خود
تویی که خیرکثیری، تو کوثری آقا
به پیش اهل نظر کعبۀ حقیقی تو
تو قبلهای، تو امامی، تو سروری آقا
رئوفی و هنر تو حکومت دلهاست
چه دلنوازی و چه ذره پروری آقا
تو یوسف دل مایی و یوسف زهرا
و ما همه سر کوی تو مشتری آقا
روانۀ حرمت با هزار حج شدهایم
که زائر حرم ثامن الحجج شدهایم
تویی که دادهای احساس، قلب ایران را
بهشت کردهای از مقدمت خراسان را
تمام مملکت شیعه شد قدمگاهت
دمی که لطف تو بارید کشور جان را
به خیر مقدم تو لشگر فداییها
ز یادها ببرد صبح عید قربان را
طلوع شمس ولایت ز مشرق این خاک
به عالمی ببرد آفتاب و باران را
به خانوادۀ موسی بن جعفرش سوگند
خدا به ملک رضا مژده داد ایمان را
به اهل فارس پیمبر به خطبهای فرمود:
که نور علم بگیرد دیار سلمان را
به فرشهای حرم بس که عرش پیمایی است
کسی بها ندهد قالی سلیمان را
قسم به روح خدا و وصی او که خدا
از این دیار شکسته ست شاخ عدوان را
دعای تو نفس قدسی ولایت شد
که راه قدس هم از کربلا هدایت شد
کجاست زنده دلی تا ببیند از جاده
دل رئوف تو و عاشقان دلداده
به سوی روضۀ رضوان قلوب، در پرواز
به دست، پرچم رزمندگان آزاده
از این حرم شهدا راه جبهه را رفتند
خداست شاهد یاران دست و سرداده
چه کردهای تو مگر با دل محبانت
که سر ز پا نشناسند و مست، از باده
تویی که همدل و هم صحبت فقیرانی
برای حاجت مردم هماره آماده
به بی کسان و غریبان پناه و همدردی
میان خستهدلان همنشینیات ساده
به نوکران و غلامان چه خوش نظر داری
کنار سفرۀ خود سر به زیر و افتاده
به روی خلق نیاری گناه پنهانی
به کلب هم اگر آید، دهی تو قلاده
دل از تو کرب و بلای حسین میخواهد
زیارت نجف و کاظمین میخواهد
-
سرمایۀ محبت
ماییم و انس و الفت تو یا اباالجواد
در جان ماست محنت تو یا اباالجواد
با اذن فاطمه به دل ما رسیده است
سرمایۀ محبت تو یا اباالجواد
-
جگر تشنۀ او ذکر انا العطشان داشت
باز هم بر دل مظلوم، شرر افتاده
باز هم شعلۀ زهری به جگر افتاده
اینهمه زجر بر این جسم جوانش ندهید
وسط حجره جواد است، به سر افتاده
-
بوی کربلا
در سینه دوباره ابتلا میآید
غم باز به اردوی ولا میآید
دلهای شکسته کاظمینی شده است
اینجاست که بوی کربلا میآید
-
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره حجرۀ دربسته، باز کرب و بلا
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره مارگزیده، دوباره پاره جگر
خدا! چه میگذرد بر جواد ابن رضا
دل از تو کرب و بلای حسین میخواهد
برای آمدنت نجمه بیقرارت بود
هزار سرّ مگو دید و رازدارت بود
مدینه شاهد شب زنده داری موسی
تمام بارقهها نیز در مدارت بود
ارادۀ ازلی با علی رقم خورده
رضای حق به رضای تو اعتبارت بود
چقدر پاقدم تو فرشته خلق شده
نگاه فاطمه ازعرش در زیارت بود
شنید حضرت یکتا شهادتینت را
یقین که حضرت جبریل هم کنارت بود
تو پارۀ تن پیغمبر خدا هستی
شبیه فاطمه شأن بزرگوارت بود
تو آمدی که ولایت شود به تو کامل
خوش آمدی که امامت در انتظارت بود
اگر نبود ندای حدیث سلسلهات
چگونه سلسلۀ شیعه رستگارت بود
خدا ادامۀ موسی بن جعفرت خوانده
و اوست نور دو چشم پیمبرت خوانده
تو انتفاضۀ الله اکبری آقا
تو خیزش هنر دین داوری آقا
تو انقلاب جدیدی ز دین به پاکردی
یقین حکومت دین را تو رهبری آقا
تو نور قافلۀ راسخون فی العلمی
تویی که عالم آل پیمبری آقا
به رغم دشمن دیرینۀ بنی هاشم
تو از الست ولیعهد حیدری آقا
قسم به سورۀ کوثر که بعد مادر خود
تویی که خیرکثیری، تو کوثری آقا
به پیش اهل نظر کعبۀ حقیقی تو
تو قبلهای، تو امامی، تو سروری آقا
رئوفی و هنر تو حکومت دلهاست
چه دلنوازی و چه ذره پروری آقا
تو یوسف دل مایی و یوسف زهرا
و ما همه سر کوی تو مشتری آقا
روانۀ حرمت با هزار حج شدهایم
که زائر حرم ثامن الحجج شدهایم
تویی که دادهای احساس، قلب ایران را
بهشت کردهای از مقدمت خراسان را
تمام مملکت شیعه شد قدمگاهت
دمی که لطف تو بارید کشور جان را
به خیر مقدم تو لشگر فداییها
ز یادها ببرد صبح عید قربان را
طلوع شمس ولایت ز مشرق این خاک
به عالمی ببرد آفتاب و باران را
به خانوادۀ موسی بن جعفرش سوگند
خدا به ملک رضا مژده داد ایمان را
به اهل فارس پیمبر به خطبهای فرمود:
که نور علم بگیرد دیار سلمان را
به فرشهای حرم بس که عرش پیمایی است
کسی بها ندهد قالی سلیمان را
قسم به روح خدا و وصی او که خدا
از این دیار شکسته ست شاخ عدوان را
دعای تو نفس قدسی ولایت شد
که راه قدس هم از کربلا هدایت شد
کجاست زنده دلی تا ببیند از جاده
دل رئوف تو و عاشقان دلداده
به سوی روضۀ رضوان قلوب، در پرواز
به دست، پرچم رزمندگان آزاده
از این حرم شهدا راه جبهه را رفتند
خداست شاهد یاران دست و سرداده
چه کردهای تو مگر با دل محبانت
که سر ز پا نشناسند و مست، از باده
تویی که همدل و هم صحبت فقیرانی
برای حاجت مردم هماره آماده
به بی کسان و غریبان پناه و همدردی
میان خستهدلان همنشینیات ساده
به نوکران و غلامان چه خوش نظر داری
کنار سفرۀ خود سر به زیر و افتاده
به روی خلق نیاری گناه پنهانی
به کلب هم اگر آید، دهی تو قلاده
دل از تو کرب و بلای حسین میخواهد
زیارت نجف و کاظمین میخواهد