- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۵/۰۱
- بازدید: ۳۰۲۸
- شماره مطلب: ۷۶۵۰
-
چاپ
لطف حسین
دیدید اگر که یکسره در کنج خلوتیم
غرق محبتیم، به دنبال وصلتیم
هجران کشیده ایم، گناهی نکردهایم
از دوری نگار پر از درد غربتیم
گیسوی یار بود که ما را اسیر کرد
لطفش مدام باد که خود بی لیاقتیم
سینهزنیم و یکسره معراج میرویم
سرمست، بین میکده گرم عبادتیم
«ما بی حسین معنی دیگر نمیدهیم»
بی عشق یار، تیره و تاریم، ظلمتیم
لطف حسین بوده که درهم خریده است
لطف حسین بوده که مشمول رحمتیم
با «یا حسین» مردهمان زنده میشود
چون عاشقیم، عارف و صاحب کرامتیم
ما را علی برای حسینش بزرگ کرد
از کودکی بزرگ شده بین هیئتیم
زهرا اجازه داده که ما گریه میکنیم
در بین روضهها همه تحت عنایتیم
منصب چه منصبی! همگی عبد زینبیم
ما نوکریم و تا به قیامت رعیتیم
در روز حشر که همه از هم فراریاند
ذیل نگاه عمۀ سادات راحتیم
بزم شراب و می به خدا جایمان نبود
مایی که کوه و مظهر ایمان و عفتیم
دیدی حسین، مردک شامی به ما چه گفت؟
نفرین به حرفهاش، گمان کرده کلفتیم
-
اصلاً به غیر از کربلا چیزی نمیخواهم
گاهی میان عاشقی حیران شدن خوب است
گاهی دچار غصۀ هجران شدن خوب است
اصلاً در اینجا بیسر و سامان شدن خوب است
وقتی وصالی نیست، پس گریان شدن خوب است
-
او غصهدار روضۀ شیب الخضیب بود
وقتش رسیده است که عرض ادب کنیم
وقتش رسیده حال بکایی طلب کنیم
وقت عزا و گریه و اندوه و ماتم است
امشب عزای اشرف اولاد آدم است
-
از دست نوکرهات مرهم را نگیری
یک وقت از ما نوحه و دم را نگیری
سینهزنی و شور و ماتم را نگیری
خیلی میان روضههایت سود کردیم
یک موقع از ما روضه و غم را نگیری
-
گریه برای روضۀ کرب و بلا کم است
باید شکست ساغر و از می وضو گرفت
باید ز دست بانی باده سبو گرفت
از عرش آمده است، زمین آبرو گرفت
هر عاشقی که بادۀ خود را از او گرفت،
لطف حسین
دیدید اگر که یکسره در کنج خلوتیم
غرق محبتیم، به دنبال وصلتیم
هجران کشیده ایم، گناهی نکردهایم
از دوری نگار پر از درد غربتیم
گیسوی یار بود که ما را اسیر کرد
لطفش مدام باد که خود بی لیاقتیم
سینهزنیم و یکسره معراج میرویم
سرمست، بین میکده گرم عبادتیم
«ما بی حسین معنی دیگر نمیدهیم»
بی عشق یار، تیره و تاریم، ظلمتیم
لطف حسین بوده که درهم خریده است
لطف حسین بوده که مشمول رحمتیم
با «یا حسین» مردهمان زنده میشود
چون عاشقیم، عارف و صاحب کرامتیم
ما را علی برای حسینش بزرگ کرد
از کودکی بزرگ شده بین هیئتیم
زهرا اجازه داده که ما گریه میکنیم
در بین روضهها همه تحت عنایتیم
منصب چه منصبی! همگی عبد زینبیم
ما نوکریم و تا به قیامت رعیتیم
در روز حشر که همه از هم فراریاند
ذیل نگاه عمۀ سادات راحتیم
بزم شراب و می به خدا جایمان نبود
مایی که کوه و مظهر ایمان و عفتیم
دیدی حسین، مردک شامی به ما چه گفت؟
نفرین به حرفهاش، گمان کرده کلفتیم