مشخصات شعر

لحظۀ پرواز

جادۀ وصل علی و فاطمه هموار بود

لحظۀ پرواز روح حیدر کرّار بود

 

رنگ خون شد دستمال زرد بر پیشانی‌اش

یعنی اینکه جوشش زخم سرش بسیار بود

 

گوشۀ خانه به سر قرآن گرفته زینبش

بر لبش امّن یجیب و ذکر استغفار بود

 

چند باری از سر شب تا سحر از حال رفت

گوییا آمادۀ رفتن به سوی یار بود

 

بعد زهرا روز خوش هرگز ندیده مرتضی

در گلویش استخوان و بین چشمش خار بود

 

یک نگاهش بر حسین و زینب و عبّاس بود

یک نگاه دیگرش هم بر در و دیوار بود

 

غصّۀ خانه نشینی و غم سی ساله‌اش

پیش چشمش می‌‌‌گذشت و غرق این افکار بود

 

ماجرای کوچه و روی کبود فاطمه

مثل یک دیوار خانه بر سرش آوار بود

 

آنچه که شیر خدا را بر زمین انداخته

ضربۀ تیغ عدو، نه تیزی مسمار بود

 

 آمد استقبال او با شاخۀ گل، همسرش

روی دستش غنچۀ شش ماهۀ خون بار بود

 

لحظۀ پرواز

جادۀ وصل علی و فاطمه هموار بود

لحظۀ پرواز روح حیدر کرّار بود

 

رنگ خون شد دستمال زرد بر پیشانی‌اش

یعنی اینکه جوشش زخم سرش بسیار بود

 

گوشۀ خانه به سر قرآن گرفته زینبش

بر لبش امّن یجیب و ذکر استغفار بود

 

چند باری از سر شب تا سحر از حال رفت

گوییا آمادۀ رفتن به سوی یار بود

 

بعد زهرا روز خوش هرگز ندیده مرتضی

در گلویش استخوان و بین چشمش خار بود

 

یک نگاهش بر حسین و زینب و عبّاس بود

یک نگاه دیگرش هم بر در و دیوار بود

 

غصّۀ خانه نشینی و غم سی ساله‌اش

پیش چشمش می‌‌‌گذشت و غرق این افکار بود

 

ماجرای کوچه و روی کبود فاطمه

مثل یک دیوار خانه بر سرش آوار بود

 

آنچه که شیر خدا را بر زمین انداخته

ضربۀ تیغ عدو، نه تیزی مسمار بود

 

 آمد استقبال او با شاخۀ گل، همسرش

روی دستش غنچۀ شش ماهۀ خون بار بود

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×