- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۴/۰۱
- بازدید: ۱۳۱۵
- شماره مطلب: ۷۴۶۲
-
چاپ
خاک تربت
نگاهم میکند اینجا خدا زود
و میگیرد در اینجا هر دعا زود
سلام اول هر روضۀ تو
دلم را میبرد کرببلا زود
خدا را شکر با این رو سیاهی
که میبارد برایت چشم ما زود
کرامات شما داده به ماها
روای حاجت هر بار را زود
من آن دلخستۀ بیمار هستم
که خاک تربتت دادم شفا زود
حدود هفت ساعت با کم و بیش
به پایان آمد آقا ماجرا زود
کمی از راه دیر آمد ولی باز
تنت را کرد خیلی جا به جا زود
کمی از راه دیر آمد ولی آه
سر سر رفت، سر را از قفا زود
نسیم آن روز بین خیمهها برد
صدای حضرت صدیقه را زود
سر پیراهنت دعواست اما
کسی میرفت در دستش عبا زود
برای غارت اهل حرم آه
تمام لشگرش را زد صدا زود
تنت بر خاک صحرا بود و بردند
سرت را بر فراز نیزهها زود
-
یاد محرّم
دارم از داغ غمت اشک دمادم بیشتر
چشمهایم میزند باران نم نم بیشتر
تو جوادی و کرامت با تو معنا میشود
پس دخیل حاجت باب المرادم بیشتر
-
قبولم کن
شبی میان همین روضهها قبولم کن
به حرمت غم آل عبا قبولم کن
درون سینۀ من حبّ مرتضی جاری است
به حق فاطمه و مرتضی قبولم کن
-
تو را به حق دو دست قلم، حلالم کن
زیاد خون به دلت کردهام، حلالم کن
تو خوب بودهای و من بدم، حلالم کن
چقدر قدر تو مخفی است بین ما مردم
در آسمان و زمین محترم، حلالم کن
-
شادی همیشه هست، ولی غم دقیقهای
از من نخواه با تو نباشم دقیقهای
دق میکنم بدون محرّم دقیقهای
بگذار کنج روضه کنارت نفس زنم
شادی همیشه هست، ولی غم دقیقهای
خاک تربت
نگاهم میکند اینجا خدا زود
و میگیرد در اینجا هر دعا زود
سلام اول هر روضۀ تو
دلم را میبرد کرببلا زود
خدا را شکر با این رو سیاهی
که میبارد برایت چشم ما زود
کرامات شما داده به ماها
روای حاجت هر بار را زود
من آن دلخستۀ بیمار هستم
که خاک تربتت دادم شفا زود
حدود هفت ساعت با کم و بیش
به پایان آمد آقا ماجرا زود
کمی از راه دیر آمد ولی باز
تنت را کرد خیلی جا به جا زود
کمی از راه دیر آمد ولی آه
سر سر رفت، سر را از قفا زود
نسیم آن روز بین خیمهها برد
صدای حضرت صدیقه را زود
سر پیراهنت دعواست اما
کسی میرفت در دستش عبا زود
برای غارت اهل حرم آه
تمام لشگرش را زد صدا زود
تنت بر خاک صحرا بود و بردند
سرت را بر فراز نیزهها زود