- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۴/۰۱
- بازدید: ۲۷۹۵
- شماره مطلب: ۷۴۴۳
-
چاپ
شیرخدا و شیر رسول مکرّمی
دنیا مثال حمزه علمدار دیده؟ نه
پیغمبری شبیه تو غمخوار دیده؟ نه
کوه احد ز خویش قویتر ندیده بود
مانند تو امیر قلندر ندیده بود
وقتی که تو مدافع آزادگی شدی
روح شکوه مردی و مردانگی شدی
پس راستی برای پیمبر سپر شدی
روزی که ای به شیعه جگر! بی جگر شدی
مثله شدن نصیب کسی میشود که او
سرتا به پا مطیع رسول است مو به مو
تو عاشق تمام عیار پیمبری
بی وقفه تحت پوشش فرمان حیدری
یک ذره هم ارادت اعدا نداشتی
بالاتر از ارادۀ مولا نداشتی
آری تو عبد صالح درگاه ایزدی
تنها به نام فاطمه شمشیر میزدی
در صحنۀ نبرد، علیّ مجسمی
شیرخدا و شیر رسول مکرّمی
از بس که پاره پاره شد از تیغ تو ستم
شد پاره پاره پیکرت ای صاحب علم
ای آنکه طعم نیزه و خنجر کشیدهای؟
آیا تن امام به گودال دیدهای؟
حمزه! امام بی کفن آیا شنیدهای؟
یا طعم نیزه را به دهانت چشیدهای؟
آیا شده عدوی تو رزّازیات کنند؟
یا چون سری بهانۀ یک بازیات کنند؟
آیا شده به نیزه شوی قاری سپاه؟
یا که کنی ز نیزه علم داری سپاه؟
آیا شده عمود به فرقت فرو رود؟
یا جای آب، دشنه به حلقت فرو رود؟
حمزه! هنوز قوم جگرخوار، جانیاند
اما قسم به خون تو این قوم، فانیاند
-
سرمایۀ محبت
ماییم و انس و الفت تو یا اباالجواد
در جان ماست محنت تو یا اباالجواد
با اذن فاطمه به دل ما رسیده است
سرمایۀ محبت تو یا اباالجواد
-
جگر تشنۀ او ذکر انا العطشان داشت
باز هم بر دل مظلوم، شرر افتاده
باز هم شعلۀ زهری به جگر افتاده
اینهمه زجر بر این جسم جوانش ندهید
وسط حجره جواد است، به سر افتاده
-
بوی کربلا
در سینه دوباره ابتلا میآید
غم باز به اردوی ولا میآید
دلهای شکسته کاظمینی شده است
اینجاست که بوی کربلا میآید
-
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره حجرۀ دربسته، باز کرب و بلا
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره مارگزیده، دوباره پاره جگر
خدا! چه میگذرد بر جواد ابن رضا
شیرخدا و شیر رسول مکرّمی
دنیا مثال حمزه علمدار دیده؟ نه
پیغمبری شبیه تو غمخوار دیده؟ نه
کوه احد ز خویش قویتر ندیده بود
مانند تو امیر قلندر ندیده بود
وقتی که تو مدافع آزادگی شدی
روح شکوه مردی و مردانگی شدی
پس راستی برای پیمبر سپر شدی
روزی که ای به شیعه جگر! بی جگر شدی
مثله شدن نصیب کسی میشود که او
سرتا به پا مطیع رسول است مو به مو
تو عاشق تمام عیار پیمبری
بی وقفه تحت پوشش فرمان حیدری
یک ذره هم ارادت اعدا نداشتی
بالاتر از ارادۀ مولا نداشتی
آری تو عبد صالح درگاه ایزدی
تنها به نام فاطمه شمشیر میزدی
در صحنۀ نبرد، علیّ مجسمی
شیرخدا و شیر رسول مکرّمی
از بس که پاره پاره شد از تیغ تو ستم
شد پاره پاره پیکرت ای صاحب علم
ای آنکه طعم نیزه و خنجر کشیدهای؟
آیا تن امام به گودال دیدهای؟
حمزه! امام بی کفن آیا شنیدهای؟
یا طعم نیزه را به دهانت چشیدهای؟
آیا شده عدوی تو رزّازیات کنند؟
یا چون سری بهانۀ یک بازیات کنند؟
آیا شده به نیزه شوی قاری سپاه؟
یا که کنی ز نیزه علم داری سپاه؟
آیا شده عمود به فرقت فرو رود؟
یا جای آب، دشنه به حلقت فرو رود؟
حمزه! هنوز قوم جگرخوار، جانیاند
اما قسم به خون تو این قوم، فانیاند