- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۴/۰۱
- بازدید: ۱۱۸۴
- شماره مطلب: ۷۳۸۵
-
چاپ
هزار کوکب
همان امام که احیا نمود مکتب را
بنا گذاشت به عالم ستون مذهب را
به علم و حکمت و ایمان خویش روشن کرد
در آسمان امامت هزار کوکب را
ز انقلاب کلامش، کمال حاصل شد
نجات داد ز بیداد، هر معذب را
به نور علم و عمل پرورید در عالم
هزارها خلف صالح و مهذب را
بنای حوزه اگر باقرالعلوم گذاشت
به فقه جعفری آراست صادقش لب را
حیات مکتب شیعه حدیث و قرآن است
که هر دو علت بالندگیست مذهب را
ز بعد کرب و بلا، بعد باقر و سجاد
شکست صادق دین پشت ظلمت شب را
میان محفل علمی ز ظلم دشمن گفت
به اهل بیت، هدایت نمود اغلب را
رواج داد که راه عروج ما روضه است
ادا نمود حقوق حسین و زینب را
گناه شیخ الائمه چه بود ای مردم
شکست دشمن او آن دل مقرب را
شبیه حیدر کرار دست او بستند
شبیه فاطمه در شعله گفت یارب را
دوباره وقت نماز و هجوم نامردان
دوباره بی ادبی سیدی مؤدب را
چرا کسی نگران امام پیرش نیست
کجاست دادرسی، غربت لبالب را
میان آن همه شاگرد یک نفر نشنید
صدای بغض گلوی رئیس مذهب را
امام مفترض الطاعه را پیاده کشاند
برای خویش مهیا نمود مرکب را
به روی صادق دین ناسزا! زبانم لال
خدا عذاب کند دشمن مکذب را
هنوز تهمت بی دین به اهل دین رسم است
هنوز فتنه برد مردم مذبذب را
به یاد تاول پای سه ساله که افتاد
مرور کرد همه روضههای آن شب را
-
سرمایۀ محبت
ماییم و انس و الفت تو یا اباالجواد
در جان ماست محنت تو یا اباالجواد
با اذن فاطمه به دل ما رسیده است
سرمایۀ محبت تو یا اباالجواد
-
جگر تشنۀ او ذکر انا العطشان داشت
باز هم بر دل مظلوم، شرر افتاده
باز هم شعلۀ زهری به جگر افتاده
اینهمه زجر بر این جسم جوانش ندهید
وسط حجره جواد است، به سر افتاده
-
بوی کربلا
در سینه دوباره ابتلا میآید
غم باز به اردوی ولا میآید
دلهای شکسته کاظمینی شده است
اینجاست که بوی کربلا میآید
-
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره حجرۀ دربسته، باز کرب و بلا
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره مارگزیده، دوباره پاره جگر
خدا! چه میگذرد بر جواد ابن رضا
هزار کوکب
همان امام که احیا نمود مکتب را
بنا گذاشت به عالم ستون مذهب را
به علم و حکمت و ایمان خویش روشن کرد
در آسمان امامت هزار کوکب را
ز انقلاب کلامش، کمال حاصل شد
نجات داد ز بیداد، هر معذب را
به نور علم و عمل پرورید در عالم
هزارها خلف صالح و مهذب را
بنای حوزه اگر باقرالعلوم گذاشت
به فقه جعفری آراست صادقش لب را
حیات مکتب شیعه حدیث و قرآن است
که هر دو علت بالندگیست مذهب را
ز بعد کرب و بلا، بعد باقر و سجاد
شکست صادق دین پشت ظلمت شب را
میان محفل علمی ز ظلم دشمن گفت
به اهل بیت، هدایت نمود اغلب را
رواج داد که راه عروج ما روضه است
ادا نمود حقوق حسین و زینب را
گناه شیخ الائمه چه بود ای مردم
شکست دشمن او آن دل مقرب را
شبیه حیدر کرار دست او بستند
شبیه فاطمه در شعله گفت یارب را
دوباره وقت نماز و هجوم نامردان
دوباره بی ادبی سیدی مؤدب را
چرا کسی نگران امام پیرش نیست
کجاست دادرسی، غربت لبالب را
میان آن همه شاگرد یک نفر نشنید
صدای بغض گلوی رئیس مذهب را
امام مفترض الطاعه را پیاده کشاند
برای خویش مهیا نمود مرکب را
به روی صادق دین ناسزا! زبانم لال
خدا عذاب کند دشمن مکذب را
هنوز تهمت بی دین به اهل دین رسم است
هنوز فتنه برد مردم مذبذب را
به یاد تاول پای سه ساله که افتاد
مرور کرد همه روضههای آن شب را