- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۴/۰۱
- بازدید: ۳۲۸۳
- شماره مطلب: ۷۳۵۰
-
چاپ
هوای انار
دلم گرفته، هوای بهار کرده دلم
هوای گریۀ بی اختیار کرده دلم
رها کن از لب بام آن دو بافه گیسو را
هوای یک شب دنبالهدار کرده دلم
بیا! بیا! که برای سرودن بیتی
هزار واژۀ خونین قطار کرده دلم
به هر تپش که نفس تازه میکند باری
مرا به زیستن امیدوار کرده دلم
کنون که آخر پیری! نمانده دندانی
غزال خوش خط و خالی شکار کرده دلم
بخند! ای لب خونین! لب ترک خورده!
دلم شکسته، هوای انار کرده دلم
-
روایت روشن
برپا شده است در دل من خیمۀ غمی
جانم! چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی
عمری است دلخوشم به همین غم که در جهان
غیر از غمت نداشتهام یار و همدمی
-
بهار گم شده
آهم برای آینه داری که گم شده است
یاری که گم شده است، دیاری که گم شده است
تقویمها خزان به خزان زرد میشوند
در جستجوی بوی بهاری که گم شده است
-
سه پردۀ عشق، پردۀ سوم
میشود باز پردهای دیگر
پردهای سرخ، پردهای پرپر
پردهای، در میان آتش و دودپردهای، در میان خاکستر
ای فدای تو هم دل و هم جانمنم آنک حماسهای دیگر
هوای انار
دلم گرفته، هوای بهار کرده دلم
هوای گریۀ بی اختیار کرده دلم
رها کن از لب بام آن دو بافه گیسو را
هوای یک شب دنبالهدار کرده دلم
بیا! بیا! که برای سرودن بیتی
هزار واژۀ خونین قطار کرده دلم
به هر تپش که نفس تازه میکند باری
مرا به زیستن امیدوار کرده دلم
کنون که آخر پیری! نمانده دندانی
غزال خوش خط و خالی شکار کرده دلم
بخند! ای لب خونین! لب ترک خورده!
دلم شکسته، هوای انار کرده دلم