مشخصات شعر

در ولادت پیشوای آزادگان امام حسین (ع)

آمد آن عید همایون فر فرخ دستور

که زمین غرق نشاط است و زمان موج سرور

 

همه ذرات جهان رقص کنان چرخ زنان

همه آفاق پر از ولوله و شور نشور

 

کف زنان پرده نشینان حریم ملکوت

دف زنان حور و چراغان همه جنات و قصور

 

واکند باد صبا زلف عروسان چمن

چین به چین، جای به جا، موی به مو، جور به جور

 

عید میلاد همایون حسین بی علی است

فاطمه شاد، علی شاد و محمد مسرور

 

همه خورشید فلک مجمره می‌گرداند

پیش رویش که شها چشم بد از روی تو دور

 

آمد آن شاه فلک، جاه سلیمان درگاه

که بود خادم او ماه و فلک؛ ماهی و مور

 

آنکه بر سینه و بر دوش نبی جایش بود

سینه‌ای روشن از او سینه سینا در طور

 

آنکه موسی به طواف حرم حرمت او

خلع نعلین کند تا ببرندش به حضور

 

زنده از یک دم عیسی دم او اسرافیل

آنکه خود زنده کند عالمی از نفحه صور

 

در شبستان جهان مشعل پر نور خدا

که بود روشن از او چهرۀ مه، چشمۀ هور

 

از سرآغاز ازل تا به سرانجام ابد

هست جانبازی سالار شهیدان مشهور

 

با فداکاری شاه شهدا پیش ملک

بشریت شده لبریز مباهات و غرور

 

تا شفق سرخ بود چهرۀ خونین حسین

متجلی ‌است در آیینه اعصار و دهور

 

آنکه خواند سر او بر سر نی سوره کهف

خوش‌تر از نغمه داوودی و آیات زیور

 

آفتابی که برآید ز دو مشرق شب و روز

روز از اوج سنان، نیمه شب از شرق تنور

 

سر تسلیم نهد پیش خداوند به خاک

آن سری را که گذارند به پای زر و زور

 

تربتش سرمۀ چشمان خدابین ملک

فرش زوار درش، بال ملک گیسوی حور

 

اشک چشمی که فشانند به یادش، به بهشت

زیور تارک حور است چو تاجی ز بلور

 

دشمنش کشت و ندانست که با کشتن او

خویش را می‌کند آن خاک به سر، زنده به گور

 

پیش شاه شهدا شعر «ریاضی» بردن

چیست؟ ران ملخی هدیه ناقابل مور

 

 

در ولادت پیشوای آزادگان امام حسین (ع)

آمد آن عید همایون فر فرخ دستور

که زمین غرق نشاط است و زمان موج سرور

 

همه ذرات جهان رقص کنان چرخ زنان

همه آفاق پر از ولوله و شور نشور

 

کف زنان پرده نشینان حریم ملکوت

دف زنان حور و چراغان همه جنات و قصور

 

واکند باد صبا زلف عروسان چمن

چین به چین، جای به جا، موی به مو، جور به جور

 

عید میلاد همایون حسین بی علی است

فاطمه شاد، علی شاد و محمد مسرور

 

همه خورشید فلک مجمره می‌گرداند

پیش رویش که شها چشم بد از روی تو دور

 

آمد آن شاه فلک، جاه سلیمان درگاه

که بود خادم او ماه و فلک؛ ماهی و مور

 

آنکه بر سینه و بر دوش نبی جایش بود

سینه‌ای روشن از او سینه سینا در طور

 

آنکه موسی به طواف حرم حرمت او

خلع نعلین کند تا ببرندش به حضور

 

زنده از یک دم عیسی دم او اسرافیل

آنکه خود زنده کند عالمی از نفحه صور

 

در شبستان جهان مشعل پر نور خدا

که بود روشن از او چهرۀ مه، چشمۀ هور

 

از سرآغاز ازل تا به سرانجام ابد

هست جانبازی سالار شهیدان مشهور

 

با فداکاری شاه شهدا پیش ملک

بشریت شده لبریز مباهات و غرور

 

تا شفق سرخ بود چهرۀ خونین حسین

متجلی ‌است در آیینه اعصار و دهور

 

آنکه خواند سر او بر سر نی سوره کهف

خوش‌تر از نغمه داوودی و آیات زیور

 

آفتابی که برآید ز دو مشرق شب و روز

روز از اوج سنان، نیمه شب از شرق تنور

 

سر تسلیم نهد پیش خداوند به خاک

آن سری را که گذارند به پای زر و زور

 

تربتش سرمۀ چشمان خدابین ملک

فرش زوار درش، بال ملک گیسوی حور

 

اشک چشمی که فشانند به یادش، به بهشت

زیور تارک حور است چو تاجی ز بلور

 

دشمنش کشت و ندانست که با کشتن او

خویش را می‌کند آن خاک به سر، زنده به گور

 

پیش شاه شهدا شعر «ریاضی» بردن

چیست؟ ران ملخی هدیه ناقابل مور

 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×