- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۴/۰۱
- بازدید: ۲۵۸۴
- شماره مطلب: ۷۳۱۶
-
چاپ
در مدح حضرت سید الشهدا (ع)
ای که در پیکر خونین شریعت، جانی
جان فدای تو که هم جانی و هم جانانی
کشتۀ راه خدا، سید و شاه شهدا
افتخار بشر و تاج سر انسانی
کربلا بود منای تو و یک روزه نمود
عید قربان تو هفتاد و دو تن قربانی
سر تو بر سر نی، خواند از آن، سوره کهف
که تو ای جان جهان در تن قرآن جانی
در صفوف ملکی شاه شهیدان بشر
در جهان بشری، شعشۀ یزدانی
سجده بر نور تو بردند ملائک نه به خاک
روی عالم ز جمال تو بود نورانی
با توسل به شما از خطر موج برست
کشتی نوح نبی در سفر طولانی
این حسینیه به نام تو بنا گشت حسین
یاد دوران وصالی که تو خود میدانی
یاد فرخنده زمانی که در آن ساحت قدس
بود ما را، سمت بندگی و دربانی
دور از سایه آن پرچم سرخ تو بود
زندگانی همه حیرانی و سرگردانی
«گر چه دوریم به یاد تو سخن میگوییم
بُعد منزل نبود در سفر روحانی»
تا به واجب نرسد، فکرت انسانی ما
هر چه گویند تو والاتر و برتر زآنی
ساحت قدس حسین است «ریاضی» خاموش
تو گدا را، چه رسد مدح چنان سلطانی
-
کعبه و کربلا
نبی ما محمد گاه گاهی
به اقلیم یمن بودش نگاهی
ندانم اندر آن صحرا چه دیدی
کزو بوی خدا را میشنیدی
-
در ولادت پیشوای آزادگان امام حسین (ع)
آمد آن عید همایون فر فرخ دستور
که زمین غرق نشاط است و زمان موج سرور
همه ذرات جهان رقص کنان چرخ زنان
همه آفاق پر از ولوله و شور نشور
-
کعبۀ دل
بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشتهای که جان دو عالم فدای تو
دیوانهوار، آمدهام تا به قتلگاه
وقتی به استغاثه شنیدم، صدای تو
نقدینهای که داشتم از اشک و خون دل
تقدیم کرد، دیده به گنبدنمای تو
در مدح حضرت سید الشهدا (ع)
ای که در پیکر خونین شریعت، جانی
جان فدای تو که هم جانی و هم جانانی
کشتۀ راه خدا، سید و شاه شهدا
افتخار بشر و تاج سر انسانی
کربلا بود منای تو و یک روزه نمود
عید قربان تو هفتاد و دو تن قربانی
سر تو بر سر نی، خواند از آن، سوره کهف
که تو ای جان جهان در تن قرآن جانی
در صفوف ملکی شاه شهیدان بشر
در جهان بشری، شعشۀ یزدانی
سجده بر نور تو بردند ملائک نه به خاک
روی عالم ز جمال تو بود نورانی
با توسل به شما از خطر موج برست
کشتی نوح نبی در سفر طولانی
این حسینیه به نام تو بنا گشت حسین
یاد دوران وصالی که تو خود میدانی
یاد فرخنده زمانی که در آن ساحت قدس
بود ما را، سمت بندگی و دربانی
دور از سایه آن پرچم سرخ تو بود
زندگانی همه حیرانی و سرگردانی
«گر چه دوریم به یاد تو سخن میگوییم
بُعد منزل نبود در سفر روحانی»
تا به واجب نرسد، فکرت انسانی ما
هر چه گویند تو والاتر و برتر زآنی
ساحت قدس حسین است «ریاضی» خاموش
تو گدا را، چه رسد مدح چنان سلطانی